مجله نوجوان 149 صفحه 17

وصیت نامۀ یک درخت ظاهراً فرصت زیادی برای زندگی کردن ندارم و فرشتۀ مرگ لابه لای شاخ و برگهایم گیرکرده است. از این جهت خیلی هم عصبانی است! من فکر می­کنم که مهمترین موجود روی زمین هستم و شهرداری هم از این فکر من پیش از این استقبال می­کرد ولی نمی­دانم کی چه­قدر به کی چی داد که امروز نظرش عوض شده و آن آقای نرّه غول را با آن ارّۀ پر سر و صدا فرستاده­اند از آن پایین مرا ببرد و بیاید تا این بالا. من یک درخت فرهنگ دوست بودم چون به هر حال در یک مدرسه در آمده­ام و همیشه آرزو داشتم یا میز و نیمکت بشوم یا کاغذ مجلّۀ دوست. البته گاهی اوقات هم بدم نمی­آمد که با شاخه­هایم دو سه تا کف دست بعضی از بچّه های بی­ادب بزنند ولی سرنوشت اینجوری بود که مدرسه را خراب کنند و جایش پاساژ بسازند و ما را هم بیندازند داخل پیت حلبی تا کارگران محترم، گرم شوند به هر حال اگر دیدید کسی بالای سر من گریه می­کند بدانید که برای من گریه نمی­کند بلکه دودم در چشمانش رفته است. اندر فواید راه­بندان راه­بندان مانند هر پدیدۀ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دیگر یک پدیده انکار ناپذیر است. البته خیلی­ها دوست دارند آن را انکار کنند ولی وقتی در آن گیرمی­کنند پشیمان می­شوند. یکی از فواید راه­بندان عذر آوردن است یعنی هر کس که برای رسیدن به جایی تأخیر می­کند می­تواند بگوید که در راه­بندان گیر کرده است و بقیه هم که به هر حال ممکن است روزی دیر برسند و بخواهند از این بهانه استفاده کنند حرف او را تصدیق می­کنند از دیگر فواید راه­بندان این است که مسؤولان امر هِی می­توانند بودجه بگیرند و هِی راجع به فرهنگ سازی ترافیک و معضلات راه­بندان و اینجور حرفها سمینار برگزار کنند و تبلیغات کنند و کلّی نون به کلّی آدم برسد. پزشکان اعصاب و روان هم از راه­بندان استفاده­های فراوانی می­کنند حتّی داروهای اعصاب می تواند به راحتی به فروش برسد. افرادی هم که می­خواهند با کارت سوخت خود یا کارت سوختهایی که به طور کاملاً اتفاقی پیدا کرده­اند کاسبی کنند می­توانند در راه­بندانها مشتریهای خود را بیابند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 149صفحه 17