کوه به کوه نمی رسه ،آدم به آدم میرسه! مجیدصالحی
روزی روزگاری منطقهای بودکه کوهی درآنجا وجودداشت ،بالای
کوه دهی بودوپایین کوه هم دهی دیگر،که دره بالاچشمهای بودکه هر
دوده راسیراب میکرد،خان ده بالایک روزفکرشیطانی به سرش زد.
آب پلو!
به به ..عجب آبی
مزه پلومی میده!
ومردم تحت تأثیرحرف های اوقرارگرفتندودست به کارشدند
تاجلوی آب رابگیرند.
مستقیم تجریش
بیابالا
ونک
ونک
می خوره؟
کدخدای ده پایین به همراه بقیه مردم علت راجویاشدندو
متوجه شدندکه کدخدای بالای ده مقصراست.
یک ذره بالاترروبخارون
نه خیربالاترروبخارون
نه خیرنمی شه ...وصل
نمی کنم،بخارون...
آقای عزیز...خواهش میکنیم آب رووصل
کن...التماس میکنیم
آقا خواهش میکنیم.جان مادرتان
بی خیال شوید...آقاجان...
اوفکرکردکه آب ده پایین داردازچشمه آنها تأمین میشودوداردکلاه
سرشان میرودوتصمیم گرفت به مردم بگویدباهم آبشان را
قطع کنند.
آهای مردم بالای کوه ده بالااین
چشمه داره اززیرزمین شما میجوشه چرا
مردم ده پایین مجانی ازاون استفاده
کنند،آب شونوقطع میکنیم
درضمن نون خشکها روی کهنه
یخچال کهنه ،کمد،کابینت
می خریم.
وبه این ترتیب آب ده پایین قطع شدوخیلی ازمردم ازکف صابون
توی چشماشان ماندوکورشدند.
سوختم ...ای دل
واقعاً سوختم
چیه ،جورج کلونی
ندیدی تاحالا...
من برادرشم که
عینک آفتابی زده
به چی نگاه میکنی!
کدخدابالای ده گفت که ما بالاترازشماییم وشماپایین ده و
پایین کوه وبالاکوه هیچ ربطی به هم نداره.
نه خیرقربان ،این بالاکجا،اون پایین کوه کجا؟!
خیلی فرق میکنه،کوه به کوه نمی رسه،آقای عزیز
بروپی کارت...
آره..این جا
چرب تره...
اونجا
خوبه
یا....
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 149صفحه 18