مجله نوجوان 158 صفحه 10

همرنگ صبح یاد دوست منصوره نیکو گفتار همرنگ صبح یک نفر آنجا کنار ابرها بارش رنگین کمانی محض بود پشت بارانهای ناهنگام دشت چشمهایش، آسمانی محض بود یک نفر پرواز­ها را می­ستود در طنین آسمانها راه داشت یک نفر پر بود از گلهای سرخ دسته­های یاس را همره داشت یک نفر با برکه­ها، تالابها مثل بارانهای صحرا گَرد بود یک نفر از پشت اقیانوسها با تمام آبها همدرد بود یک نفر سرشار بود از سبزه­ها از درخت، از آبشار، از ابرها از ترنمهایِ نا آرام دشت از حضور، از انتظار، از صبرها

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 158صفحه 10