مجله نوجوان 159 صفحه 10

شعر جعفر ابراهیمی شاهد مادرم مادرم کارگر است تویِ یک تولیدی! او همیشه دارد چهرة نومیدی! پدرم وقتی مُرد مادرم تنها ماند خواهرم بیچاره بعد از آن، درس نخواند خواهرم در خانه ماند جایِ مادر مادرم در پی کار زد به این در، آن در کار کم مُزدی را عاقبت پیدا کرد لقمه نانی هر روز جور کرد و آورد

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 159صفحه 10