مجله نوجوان 159 صفحه 14

ح. ک کلاهبردار وطنی، مردی که کاخ دادگستری را فروخت، حدود 70 سال پیش در شهریار متولد شد. ح. ک مردی بی­سواد ولی باهوش بود و بی­تردید اگر تحصیلات مناسبی داشت، به یکی از بزرگان ادب و علم کشور بدل می­شد. اما او از جوانی به راهی غیر از آن کشیده شد. ح. ک با کلاهبرداری­های کوچک روزگار می­گذراند، اما این کارها برای مردی باهوش مثل او کارهایی کوچک محسوب می­شدند.تا این که یک روز طعمه بزرگ­ترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند. ح. ک آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده می­شود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و ح. ک همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یک ساعت اجاره کرد. فردای آن روز قبل از آمدن مشتری­ها، 200 جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاق­های کاخ که یک ساختمان اداری محسوب می­شد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکایی­ها سر وقت آمدند و ح. ک به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتری­ها در خواست دیدن داخل اتاق­ها را داشتند، به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپایی­ها، آنها را منصرف می­کرد. مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان 500 هزار تومان به ح. ک پرداخت کردند و خوشحال از این معامله پر سود، برای تحویل ساختمان 10 روز دیگر مراجعه کردند. اما همان جا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته است، ح. ک همان روز معامله، به مصر فرار کرد و بعد از چند ماه زندگی در آنجا، به ایران بازگشت. اما در ایران بازداشت و به زندان محکوم شد و چند سال بعد از انقلاب اسلامی فوت کرد. ح. ک یک کلاهبردار ذاتی بود، حتی در زندان! او تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت 100 تومان فروخت و وقتی آن زندانی بعد از آزادی تلویزیون را زیر بغل زد و می­خواست آن را با خود ببرد، فهمیده بود که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکة بقیه شده است!

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 159صفحه 14