دختران مریم شکرانی
تفاوت!
وقتی پسرها جلوی آینه میروند:
توی دماغشان باد میاندازند، یک ابرو بالا، یک ابرو پایین، به اضافۀ یک لبخند
مغرورانه و فاتحانه، با حفظ همین دکوراسیون قیافهای نیمرخ میشوند، نیمرخ
راست، نیمرخ چپ، دوباره تمام رخ و حسابی خودشان را تماشا میکنند. بعد
بازویشان را بالا میآورند، دستشان را مشت میکنند و زور میزنند تا یک
فسقلی ماهیچۀشان قلمبه بشود و ذوق کنند. همین نمایش خوشبهحالکُنی
را روی آن یکی بازویشان هم اجرا میکنند... حالا نوبت این است که
خودشان را با تمام آناتومی سر و سینه باد کنند و خیال کنند که به به
عجب سینۀ ستبر و ورزشکاری و با حالی هم داریم ها!
اصلاً هم مهم نیست که وقتی از جلوی آینه کنار میروند و پُفشان خالی
میشود بهقاعدۀ یک جوجۀ لاغرو مردنی بیشتر نباشند ها... اصلاً! فقط
خوش دارند جلوی آینه کیف و حظّ خودشان را ببرند!
وای ی ی ی! چهار تا شوید مو دارند و فوقش پنج تا دانه سبیل،
نمیدانی چقدر ذوقشان را میکنند که... انگار یال و موی شیر روی
سر و صورت اینها کاشته باشند، چنان با تحسین به خودشان نگاه
میکنند که فکر میکنی جای فاتح قلّۀ اورست یا حتّی فاتح کُرۀ ماه را
گرفتهاند...
وقتی دخترها جلوی آینه
میروند:
ابروها و لبهایشان شبیه عدد8 میشود، چشمهایشان عینهو
ذرّهبین مولکول به مولکول صورتشان را برای پیداکردن یک
دانه جوش خیر ندیده، لک یا خال لعنتی، چاله وچوله و روزنۀ مُرده شور برده و...سرچ میکند. دماغشان را مدام اینور و آنور میکنند تا هر طور است نتیجه بگیرند خیلی کوفتهای و افتضاح است..بهچشمهایشان همچین بدبختانه و نا امیدانه
زل میزنندکه انگار چشمهایکوزت بینوا را تماشا میکنند
و به حالش دل میسوزانند! به موهایشان با حالت چندش
آوری دست میزنند؛ اگر فرفری باشد آه میکشند که
چرا صاف نیست، اگر صاف باشد غصّۀ موهای فرفری
را میخورند، اگر مشکی باشد حس میکنند طلایی و
قرمز و قهوهای بیشتر بهشان میآید، اگر طلایی و قرمز
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 166صفحه 12