مجله نوجوان 166 صفحه 29

سنگی در برکه هر چیزی یک راه است. همۀ هست‏ها راه می‏روند. درخت یک راه است. از دانه شروع شده است و تا همیشه ادامه دارد. درخت، هم مبدأ است هم مقصد. درخت در خودش راه می‏رود؛ راه می‏رود که درخت بماند. راه، خود درخت است. سنگ، راه است.رود، راه است. همه راه می‏روند و هیچ وقت نمی‏رسند. آخر، راه هم راه می‏رود. چون همۀ هست‏ها راهند؛ هستی یک راه بی‏انتهاست. هستی، یگانه است، یک هستی هست. هست حقیقی، تنها خداوند است. روح ناآرام، نمی‏تواند یگانگی هستی را نشان دهد. وقتی روانِ آدمی آرام شود، جهان او یگانه می‏شود. درست مثل یک کاسۀ آب؛ اگر آب ناآرام باشد، سیبی را که بالای آن گرفته‏ایم، تکه تکه نشان می‏دهد. وقتی آب آرام شد، تمامی سیب را نشان می‏دهد. تمام مقصد، رسیدن به آرامش روان است.دل آدمی مانند رودخانۀ آرامی به پهنای آسمانها هستی را نشان می‏دهد. ذهن آرام، در دستان خداوند، رام است و با جریان رودِ هستی هماهنگ است. هر چیزی که آرامش روان را از ما بگیرد، شیطانی است. شیطان، استاد ناآرام کردن است. گناه، سنگی است که شیطان به برکۀ آرام روان می‏اندازد و آن را ناآرام می‏کند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 166صفحه 29