رضا عطاران در کارگردانی و بازیگری خود به دنبال سبکی جدید است و سعی دارد آن را میان مردم جا بیندازد. او موقعیتهای عادّی و روزمره را به موقعیتهای طنز تبدیل میکند.
اگر در طول روز کمی چشمانمان را باز کنیم و اطرافمان را دقیقتر ببینیم، بسیاری از این موقعیتها را درک میکنیم.
او این بار این موقعیت طنز را در یکی از تلخترین لحظات جستجو میکند. چنانکه در مراسم کفن و دفنی که او تصویر میکند، با اینکه تمام جزئیات مراسم و آداب این گونه مراسم اجرا میشود ولی با نگاه عطاران سراسر خنده و طنز میشود.
همین نقطۀ قوّت تبدیل به معضل
بزنگاه
مأمور بدرقه
مأمور بدرقه سریالی روان و دور از پیچیدگی است. مخاطب به راحتی با آن ارتباط برقرار میکند و داستان آن را دنبال میکند.
جواد رضویان در این سریال نیز مانند سایر کارهایی که جدیداً در آن حضور پیدا میکند، نقش یک کلاهبردار را ایفا میکند ولی چون «جواد رضویان» است، بیننده به خودش اجازه نمیدهد که به او بدبین باشد.
این سریال نیز قرار است مردم را بخنداند که البته در این راه ناموفق هم نبوده است.
مضمون دزد و پلیسی در هر قالبی همیشه طرفدار دارد؛ چه دزد علیرضا خمسه باشد و پلیس اکبر عبدی و چه نقش دزد به عهدۀ رابرت دنیرو باشد و آل پاچینو به عنوان پلیس او را تعقیب کند. البته در «مأمور بدرقه» رضویانِ دزد است که گرجستانیِ پلیس را تعقیب میکند!
سریال نیز شده است؛ این معضل از آنجا ناشی میشود که عطاران با پرداختن بیش از حد به این جزئیات، ریتم سریال را بسیار کند کرده است و در این میان داستان نابود شده است.
از نقاط قوت این سریال، تیتراژ منحصر به فرد آن است. تا به حال چنین تیتراژی در یک سریال تلویزیونی سابقه نداشته است ولی تکرار هر شبۀ آن سبب پس زدن مخاطب عام میشود.
مخاطبی که پس از افطار میخواهد لحظاتی شاد باشد و بخندد، مجال اندیشیدن به عنوانبندی آوانگارد عطاران را ندارد.
این مسئله پس از مدّتی به ضرر
عطاران تمام میشود.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 187صفحه 21