باغ خیالی
پروانه فرود آمده روی گل قالی
دنبال چه عطریست در این باغ خیالی
چسبانده به هم بال و پرش را غم گنگی
آنجا که گلی نیست، خوشا بیپر و بالی!
عمران صلاحی به خوبی میدانست چه شعری بگوید که با مخاطب خویش ارتباط برقرار کند زیرا زبان مردم را به خوبی میفهمید.
اسدالله امرایی مترجم بزرگ و نام آشنای معاصر در اینباره میگوید: «صلاحی ادبیات اجتماعی و مردمی را خوب میفهمید و با شعر و طنزش به کوچه پس کوچههای اصالت سفر میکرد و اصرار داشت تصویرگر زلالیها و یکرنگیهایی باشد که در امتداد سایههای نجیب و دیوارهای رنگ و رو رفته جاری است.»
حکایت زن و مرغ
شنیدم زنی بود نامش پری
پری داشت یک مرغ کاکل زری
که هر روز یک دانه تخم درشت
زمین مینهاد از نواحی پشت!
پری خانم اما طمعکار بود
همیشه به فکر خریدار بود
به خود گفت مرغم اگرچه تک است
ولی یک عدد تخم بس اندک است
از این رو به او دانه بسیار داد
سرانجام دست خودش کار داد
چنان مرغ او چاق و دلخسته شد
که راه صدورش به کل بسته شد!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 189صفحه 7