نقد و نظر
مرتضی سورج
قربان ولیئی
تنها با خداوند
در سخن گفتن با خداوند است که خداوند را باور میکنیم و به ایمان میرسیم. هر که بیشتر با خداوند سخن میگوید، بیشتر وجود خداوند رااینوریها
و
اونوریها
یکی از نویسندههای روسی میگفت:
پیرمردی داشت میرفت که به یک دو راهی رسید. گربهای سر دو راهی نشسته بود. از گربه پرسید: «من باید به کدام سمت بروم؟» گربه گفت: «به کجا میخواهی بروی؟» پیرمرد گفت: «نمیدانم. مهم نیست. برایم فرقی نمیکند.» گربه گفت: «از هر راهی که بروی چیز مهمّی را از دست نمیدهی.»
این حکایت را برای آن دسته از مخاطبان عزیزی تعریف کردم که در کلاس اوّل دبیرستان هستند و باید برای ادامۀ تحصیل انتخاب رشته کنند.
این دوستان عزیز اوّل سراغ مشاور مدرسه میروند. مشاور مدرسه هم که نه بچّهها را خیلی خوب میشناسد و نه از علاقهها
و استعدادهای آنها خبر دارد، کارنامۀ آنها را نگاه میکند. اگر نمرۀ ریاضی آنها خوب بود، پیشنهاد میکند که بروند رشتۀ ریاضی!
اگر در درس زیستشناسی نمرۀ خوبی گرفته بودند، تشخیص میدهد که باید تجربی بخوانند و اگر نمرۀ خوبی در درس ادبیات پیدا کنند، رشتۀ علوم انسانی را پیشنهاد میدهد.
حالا اینکه موفّقیّت هر آدم و علاقههایش چه قدر به نمرههای کلاس سوم راهنماییاش ارتباط دارد، بماند.
بعد از مشاور مدرسه، نوبت میرسد به خانوادهها!
پدر و مادرها بیشتر از هر چیز دیگری مایلند در آینده بچّههای پولداری داشته باشند. حالا اگر در فامیل یک دندانپزشک پولدار باشد، گیر میدهند که بچّۀ ما باید دندانپزشک شود و اگر یک خلبان پولدار توی فامیل باشد، بچّۀشان باید به هر ترتیبی خلبان شود.
وای به روزی که بچّهای بخواهد شاعر یا نقاش یا سفالگر شود! پدر و مادر از ترس اینکه مبادا دلبندشان در آینده فقیر شود،
چنان کتکی به او میزنند که شاعری و هنرمندی تا هفت نسل از حافظۀ خانوادگی کودک دلبند بپرد.
احساس میکند. در هر حال باید با او سخن گفت. اگر عمیقاً با خداوند سخن بگوییم، خداوند با ما سخن میگوید. آنکه با خداوند سخن میگوید تا تنها با او سخن گفته باشد و هیچ غرض دیگری ندارد، بزرگترین نعمت را- که احساس حضور خداوند است- دریافت کرده است. تنها و تنها آنگاه میتوانیم با خداوند سخن بگوییم که ابتدا خداوند با ما سخن گفته باشد. همیشه آغازگر، خداوند است و ما همواره در پاسخ به ندای خداوند است که به صدا در میآییم. اگر با خداوند سخن نگوییم، یادمان میرود که با خود سخن بگوییم و اگر با خود سخن نگوییم، «خود» از یادمان میرود. ادراک حضور کیهانی خویشتن، تنها در پرتو سخن گفتن با خداوند ممکن میشود. نیایش به یاری کلمات، تنها آغاز راه است؛ اوج نیایش، چیرگی سکوتی اسرار آمیز و روشن، بر روان نیایشگر است. کلمات را یارای ورود به معبد شکوهمند سکوت نیست. سکوت، عالیترین مرتبۀ کلام است. کلمات قربانی میشوند تا اذن ورود به معبد سکوت را بیابند. در معبد سکوت، نیایشگر، شمعی میشود که خاموش میسوزد و خود را و معبد را نورانی میکند و میشناسد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 193صفحه 6