مجله نوجوان 193 صفحه 6

نقد و نظر مرتضی سورج قربان ولیئی تنها با خداوند در سخن گفتن با خداوند است که خداوند را باور می‏کنیم و به ایمان می‏رسیم. هر که بیشتر با خداوند سخن می‏گوید، بیشتر وجود خداوند رااین‏وریها و اون‏وریها یکی از نویسنده‏های روسی می‏گفت: پیرمردی داشت می‏رفت که به یک دو راهی رسید. گربه‏ای سر دو راهی نشسته بود. از گربه پرسید: «من باید به کدام سمت بروم؟» گربه گفت: «به کجا می‏خواهی بروی؟» پیرمرد گفت: «نمی‏دانم. مهم نیست. برایم فرقی نمی‏کند.» گربه گفت: «از هر راهی که بروی چیز مهمّی را از دست نمی‏دهی.» این حکایت را برای آن دسته از مخاطبان عزیزی تعریف کردم که در کلاس اوّل دبیرستان هستند و باید برای ادامۀ تحصیل انتخاب رشته کنند. این دوستان عزیز اوّل سراغ مشاور مدرسه می‏روند. مشاور مدرسه هم که نه بچّه‏ها را خیلی خوب می‏شناسد و نه از علاقه‏ها و استعدادهای آنها خبر دارد، کارنامۀ آنها را نگاه می‏کند. اگر نمرۀ ریاضی آنها خوب بود، پیشنهاد می‏کند که بروند رشتۀ ریاضی! اگر در درس زیست‏شناسی نمرۀ خوبی گرفته بودند، تشخیص می‏دهد که باید تجربی بخوانند و اگر نمرۀ خوبی در درس ادبیات پیدا کنند، رشتۀ علوم انسانی را پیشنهاد می‏دهد. حالا اینکه موفّقیّت هر آدم و علاقه‏هایش چه قدر به نمره‏های کلاس سوم راهنمایی‏اش ارتباط دارد، بماند. بعد از مشاور مدرسه، نوبت می‏رسد به خانواده‏ها! پدر و مادرها بیشتر از هر چیز دیگری مایلند در آینده بچّه‏های پولداری داشته باشند. حالا اگر در فامیل یک دندانپزشک پولدار باشد، گیر می‏دهند که بچّۀ ما باید دندانپزشک شود و اگر یک خلبان پولدار توی فامیل باشد، بچّۀ‏شان باید به هر ترتیبی خلبان شود. وای به روزی که بچّه‏ای بخواهد شاعر یا نقاش یا سفالگر شود! پدر و مادر از ترس اینکه مبادا دلبندشان در آینده فقیر شود، چنان کتکی به او می‏زنند که شاعری و هنرمندی تا هفت نسل از حافظۀ خانوادگی کودک دلبند بپرد. احساس می‏کند. در هر حال باید با او سخن گفت. اگر عمیقاً با خداوند سخن بگوییم، خداوند با ما سخن می‏گوید. آن‏که با خداوند سخن می‏گوید تا تنها با او سخن گفته باشد و هیچ غرض دیگری ندارد، بزرگ‏ترین نعمت را- که احساس حضور خداوند است- دریافت کرده است. تنها و تنها آن‏گاه می‏توانیم با خداوند سخن بگوییم که ابتدا خداوند با ما سخن گفته باشد. همیشه آغازگر، خداوند است و ما همواره در پاسخ به ندای خداوند است که به صدا در می‏آییم. اگر با خداوند سخن نگوییم، یادمان می‏رود که با خود سخن بگوییم و اگر با خود سخن نگوییم، «خود» از یادمان می‏رود. ادراک حضور کیهانی خویشتن، تنها در پرتو سخن گفتن با خداوند ممکن می‏شود. نیایش به یاری کلمات، تنها آغاز راه است؛ اوج نیایش، چیرگی سکوتی اسرار آمیز و روشن، بر روان نیایشگر است. کلمات را یارای ورود به معبد شکوهمند سکوت نیست. سکوت، عالی‏ترین مرتبۀ کلام است. کلمات قربانی می‏شوند تا اذن ورود به معبد سکوت را بیابند. در معبد سکوت، نیایشگر، شمعی می‏شود که خاموش می‏سوزد و خود را و معبد را نورانی می‏کند و می‏شناسد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 193صفحه 6