مجله نوجوان 194 صفحه 10

زمزمه معجزات امام من! کیست که معجزات تو را ندیده بگیرد، مگر آن کس که در دل نپذیرد که تو امامی؟ سراسر نوری و برهانی و سلامی. و در محبت حق تمامی. خداوند تو را برای کشف عالم غیب خود برگزید و رازش را در جان تو دمید. به هدایت‏ خود عزتت بخشید و تو را به خلافتش در زمین پسندید. مرا چه رسد که گویمت چنینی و چنانی؟ تو نهایت یک انسانی. نهایتی اگر هست تو همانی. دانای راز نهانی و دانندۀ سؤال پرسش کنندگانی. سلام ‏خداوند بر تو باد! گواهی می‏دهم که تو محققاً راهنما و راه‏دانی. می­دانم که می­دانی. همۀ اسرار نهان را می­دانی و هر معجزه‏ای را می­توانی. هر که به زیارتش می­شتابد، امید معجزه‏ای دارد و درد دلهای بسیار. ببین! همه با او حرف می­زنند؛ همه عهد می‏بندند و زیر لب نامش را زمزمه می­کنند و از او برای آرزوهایشان کمک می­خواهند. اماما! هنوز پس از صدها سال، عطر معجزه‏ات لحظه به لحظه در حرم می­پیچد. قلبها شفا می­گیرند؛ چشمها روشن می­شوند و دردها به آرامش می-رسند. زائران در جای جای حرم دل به تو می­سپارند و حاجت دارند و می­دانند که حتماً کامرانند. تو تک تکمان را می­بینی و راز مگوی ما را می­دانی و به بهترین شکل، حاجتمان را می­دهی. اماما! برای من هم بخواه! برای این تن پر گناه من معجزه‏ای بخواه! معجزه‏ای بخواه که دیگرگونم کند، خدایی‏ام کند و رها شوم از قیدها و بندها و اسارتها. اماما! نخواه که بشکنم و فرو بریزم؛ نخواه خرد شوم زیر بار نگاهها؛ اماما نخواه! نخواه! نخواه! اماما تشنه‏ایم! بخواه تا باران بزند! چه جای اعجاب اگر شیر، پردۀ منکرت را بدرد یا آهویی خود را به‏ مهربانی و امان تو بسپرد؟ چه جای تعجب اگر تو به هر زبانی سخن بگویی، هر زبانی، ، ترکی و فارسی، عربی و عجمی، از اهل آن زبان فصیح‏تر و به لغات آشناتر؟ چه جای شگفتی اگر سرطان نزد تو سلام و سلامت شود یا حتی مرده زنده کنی؟ چه جای اعجاب و شگفتی که تو نمایندۀ پروردگاری و دانای پنهان و آشکاری و به تجلی جلال خداوند سزاواری، محل ودایع حکمتی و مفسر وحی، رکن علم توحیدی و گواه خلق.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 194صفحه 10