موش
در میان اعصاب نوردان خانگی،
موش مقام اول را دارد. مهمترین
موفقیت موش در مخاطب شناسی
اوست. موش به خوبی میداند سراغ
کدام یک از اعضای خانواده برود تا
بیشترین اثر را بر روی سایر اعضا نیز
بگذارد.
یک موش معمولاً عناصر مؤنث
خانواده را برای اعصاب نوردی
انتخاب میکند چرا که اگر بخواهد
یک راست سراغ عناصر ذکور برود،
دیگرنمیتواند دامادی پسرش را ببیند
چون مردها با حواله کردن یک شیء
سنگین، بی درنگ آنها را از پای در
میآورند ولی زنها آنقدر جیغ میکشند
و هوار راه میاندازند که نه تنها اعصاب
شخص خودشان نوردیده میشود بلکه
همسایهها هم تا چند شبانهروز دچار
سندرم عربده میشوند و تیک عصبی
پیدا میکنند. مرد خانواده هم حتی اگر
در حال مرگ باشد، باید لیاقت خودش
را نشان بدهد و بدون محدودیت زمانی
پرندگان نیز روشهایی دارند برای
اعصابنوردی! سادهترین روش گرفتن
حال افرادی است که فکر میکنند خیلی
خوش تیپ هستند و وقتی پایشان را در
خیابان میگذارند همه برایشان غش و
ضعف میروند. بهترین جا برای این
کار از نظر پرندگان روی سرشانههای
افراد است. پرندگانی مانند گنجشکها
روش جالبی برای اعصاب نوردی در
یعنی به صورت 24 ساعته موش را
دستگیر کند و تحویل مراجع ذیربط
یعنی خانمها بدهد! حضور موش به
طور کلی نشانۀ بیلیاقتی است. مثلاً
بیلیاقتی گربههای محلّه، بیلیاقتی
صاحب رستوران، بیلیاقتی مأمور
شهرداری، بیلیاقتی مرد خانواده و
به طور کلی هر کسی که به هر نوعی
زن نیست و از نظرخانمها استحقاق
پرندگان
فصل پاییز و زمستان دارند. آنها با
نوک زدن به خرمالوهای نوک درخت
که اتفاقاً رسیدهتر و خوشمزهتر از سایر
خرمالوها است، انگار روی اعصاب
صاحب درخت نوک میزنند. کلاغها
هم اعصاب نوردان ماهری هستند.
یکی از اعصاب نوردیهای آنها، آواز
خواندنشان در هنگام ظهر است. یعنی
تا آدم میخواهد سرش را روی بالش
بیلیاقت بودن را دارد!
از دیگر شیوههای اعصاب نوردی
موشها، صدای آنهاست. صدای آنها
شبیه جیرجیر هر چیزی میتواند باشد؛
از جیرجیر در گرفته تا جیرجیر تسمۀ
کولر و جیرجیر کنتور گاز شهری. همین
مسئلۀ ظریف سبب میشود که همیشه
توهم حضور موشها وجود داشته باشد.
اگر از این دیدگاه به موشها نگاه کنیم،
میتوانیم آنها را جزو معدود اعصاب
نوردانی بدانیم که با عدم حضور خود
نیز اعصاب افراد را میجوند!
بگذارد و قدری خواب قیلوله بکند،
ناگهان با صداهای نخراشیدۀ کلاغها
از جا میپرد.
خیلی دلم میخواد باقی تحقیقاتم را
برایتان بنویسم ولی فعلاً باید بروم یک
دمپایی نثار این کلاغ وقت نشناس
بکنم که روی درخت حیاط نشسته
است و دارد آواز «من آمدهام» را با
زبان کلاغها برای اهل محل میخواند!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 196صفحه 21