لیلا بیگلری
پروفسور بالتازار
تجسم رنگی یک آرزو
هر وقت که آدمها به آسمان نگاه کردهاند، دلشان خواسته است که پرواز کنند؛ هم انسانهای غارنشین قدیم و
هم آدمهای برجنشین جدید. حتی
برای ارضای همین حسّ پروازدوستانه است که بچهها عاشق بادبادک هستند
و وقتی بادکنکشان میترکد احساس میکنند که سقوط کردهاند و رؤیایشان به باد رفته است!
آدمهای قدیم فکر میکردند که اگر
با وسیلهای بتوانند دستهایشان را به
بال پرندگان شبیه کنند، حتماً خواهند توانست که پرواز کنند. به همین دلیل در اوایل قرن 17 میلادی دو نفر به نامهای «وینگ فلپرز» و «بیردمن» تمام وقت و فکر و ذکرشان را گذاشتند تا وسایلی درست کنند که به بازو وصل شود. آنها از شخصی که این دو بال را به دست گرفته بود انتظار داشتند
که بتواند پرواز کند ولی چنین چیزی امکان پذیر نبود به همین دلیل و چند دلیل دیگر در اواسط قرن 17 تصمیم گرفتند بیخیال پرواز با این بالنماها
شوند.
شاید باورش سخت و خندهدار باشد
ولی اولین موجوداتی که طعم پرواز با
یک وسیلۀ پرنده را چشیدهاند، یک گوسفند، یک خروس و یک اردک
بودهاند.
این سه در باغ خانۀ دو برادر به نام «ژوزف مونت گلفیه» و «ایتنه مونت
گلفیه» زندگی میکردند.
برادران گلفیه، کاغذفروش بودند.
آنها فهمیدند که دود آتش میتواند
تکّههای کاغذ را به هوا ببرد. آنها
خیلی ذوق کردند و آزمایشهایشان را
گسترش دادند. از جملۀ این آزمایشها
این بود که یک پاکت سر و ته را
روی شعلۀ شمع نگه داشتند.
وقتی پاکت را رها کردند، پاکت به
سمت بالا پرواز کرد. آنها فهمیدند
دودی که درون پاکت جمع شده است
به دلیل گرم بودن به سمت بالا حرکت
میکند و با انرژی ذخیره شده در خود،
کاری میکند که پاکت به جاذبه غلبه
کند و آن را هم بالا ببرد.
آنها در 19 سپتامبر 1783 جنابان
گوسفند و خروس و اردک را سوار بر
بالن مونت گلفیه، رها کردند. بالن آنها
17 متر ارتفاع و 12 متر عرض داشت.
بالن پس از اینکه پر از هوای گرم شد،
500 متر از زمین فاصله گرفت و بعد
هم به سلامت به زمین بازگشت.
دو ماه بعد یعنی در 21 نوامبر همان
سال، دو انسان شجاع
داوطلب شدند که سوار بالن
برادران گلفیه
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 197صفحه 24