در انجام دادن تکالیف مدرسه به او کمک میکردند. او به درس خواندن
علاقه داشت و درسها را به خوبی فرا میگرفت اما نمیتوانست بخواند یا بنویسد.
در سال 1819، کشیش دهکده
ماجرای لوئیس را برای رئیس مدرسۀ بزرگ نابینایان در شهر تعریف
کرد. مدرسهای که نابینایان در آن ریاضیات، دستور زبان، جغرافیا، تاریخ
و موسیقی میآموختند و خواندن را هم یاد میگرفتند. لوئیس در آخرین ماه
سال 1819 به این مدرسه در پاریس رفت. او عاشق کلاسهایش بود و
نمرههای بسیار خوبی میگرفت.
پیانو نواختن را آموخت و توانست
کلاه و زیر پوشش را به دست خودش وصله بزند. او خواندن با کمک
انگشتانش را آموخت، حروفی که روی سطحی بزرگتر از حد معمول قرار
داشتند و لوئیس میتوانست آنها را
با انگشتانش لمس کند. او بعضی از کلمات را به راحتی تشخیص میداد
ولی بعضی از آنها، بسیار سخت
تشخیص داده میشدند. حروف برای راحتی تشخیص میبایست خیلی
بزرگ میشدند، تا حدی که در اغلب موارد در یک صفحۀ کاغذ فقط چند
کلمه وجود داشت. بنابراین، کتابها
بسیار بزرگ و سنگین بودند و به
همان نسبت، قیمت بالایی داشتند و
از همه بدتر اینکه کتابخانۀ مدرسه
فقط 14 کتاب داشت. لوئیس در این شرایط، مثل بقیۀ همکلاسیهایش ناچار
بود 3 تا 4 کتاب درسی را در طول
یک ترم، دوباره و چند باره بخواند.
اینجا بود که لوئیس، به یاد سلولهای
خاکستری مغزش افتاد. او به دنبال
راه حل بهتری برای مسألۀ خواندن و
نوشتن نابینایان بود و آنقدر جسارت
داشت که توانست به الفبای جدیدی
فکر کند. بعد از گذشت حدود 3 سال،
لوئیس روشی را اختراع کرد که در
آن، الفبا با نقاط بر آمده ایجاد میشد.
همکلاسیهای لوئیس معتقد بودند
که اختراع او فوقالعاده است چون
آنها قادر بودند به راحتی بنویسند
و بخوانند. امروزه، هزاران کتاب با الفبای
بریل لوئیس منتشر شده است.
***
و بالاخره یادمان باشد که لوئیس
بریل، موقعی که الفبای فوقالعادهاش
را اختراع کرد، فقط 15 سال داشت.
خود دانید!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 198صفحه 9