The day!
When you are not available
Nor our existences
The way the should have been
No inevitable …
As always the end of my words
And its bottom line
Swallowed in sobs
It’s been some time
Since I’ve been saving it here in my heart
Those slim smiles
For the day that never comes!
But
In calendar pages
There’s no sign of that day at all!
Whatever that day looks like
One like yesterday
Tomorrow
A day certainly like the day of ours
Who knows?
May be today is the day!
No inevitable
Everyday is the day
When you’re not available!
When you are not available
Nor our existences
The way they should have been
Gheysar Aminpour
در ستایش نهج البلاغه
یا علی! کیست که تو را نبیند مگر آن که نخواهد ببیند؟ کیست
که از نعمت وجود تو بیبهره بمیرد مگر که از تو دوری گزیند؟
نشان تو همین نزدیکی است. نهجالبلاغه نوری بیتاریکی است.
عطشان چشمۀ معنویت کیست؟ کیست که میخواهد آب بر او
از سرچشمه بجوشد و کیست که میخواهد جرعه جرعه و زلال
زلال، از سرچشمۀ آب بنوشد. مرد راه حقیقت کجاست؟ آیا با
سرچشمه آشناست؟ آیا در لجّۀ دریای نهجالبلاغه غوطه خورده
است و جرعهای طراوت و تطهیر به ارمغان برده است؟ دل به
بیکران آن زده است یا هنوز هم که هنوز است جانش در پرده
است؟ کجا میرویم و دست به دامان کدام داننده میشویم؟
راز جهان را از که میجوییم و عطر حقیقت را از کدام نوشته
میخواهیم ببوییم؟ مدهوش کدام طلسمیم؟ مبهوت کدام راه
و رسمیم؟ راستی کجاست راه؟ کجاست بیراه؟ کجاست راه
مستقیم؟ اگر خاطر به دهها نوشته از دهها نویسنده سپردهایم و
راه به جایی نبردهایم، یک سطر هم از کتاب حقیقت بخوانیم.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 199صفحه 5