مجله نوجوان 200 صفحه 10

یاد دوست امام و نماز جماعت در نجف، امام نماز ظهر را در منزلشان می­خواندند و به مسجد نمی­رفتند. مسجدی در نزدیک منزل امام بود که معروف به مسجد ترکها بود ولی آن طور که نقل می­کنند، مسجدی بود که شیخ انصاری، رحمه الله علیه، در آن نماز می­خواندند و درس می­گفتند و به آن مدرسۀ شیخ هم می­گفتند. در این مسجد مرحوم بحرالعلوم که یکی از علمای نجف بود، نماز می­خواندند و چون دیگر ایشان مریض شده بودند و برای نماز به مسجد نمی­رفتند، هر چه می­آمدند خدمت امام که ایشان در این مسجد نماز را بخوانند، اخلاق امام و بزرگواری­شان اجازه نمی­داد و قبول نمی­کردند. ایشان خودش پیک فرستاد. ما او را می­شناختیم. مردی بزرگوار و از علمای حوزه بود. خداوند انشاالله او را رحمت کند و ما را بیامرزد. علمای دیگر هم آمدند امّا امام قبول نمی­کردند. تا اینکه خود آن بندۀ خدا با آن کهولت سنشان خدمت امام آمدند گفتند:«اگر شما نیایید، من نماز نمی­خوانم». تا اینکه امام قبول کردند. بعضی از علمای آنجا می­خواستند از امام تجلیلی شود. عدّه­ای آمدند به خدمت امام که ایشان را به مسجد ببرند. این مقدّمۀ تشریفات بود. من که خدمت امام بودم، متوجّه این مسئله نشدم و نفهمیدم یعنی چه. ولی امام با آن فراست خدادادی که داشتند، دریافتند که قضیه چیست. امام فرمودند: «بروید، من خودم می­آیم.» و قبول نکردند که دو سه نفر از علما ملازم ایشان باشند و امام را با تشریفات ببرند و آنها را بیرون کردند ولی چون من در منزلشان بودم و خادمشان بودم، همراهشان رفتم. عبدالعلی قرهی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 200صفحه 10