مجله نوجوان 206 صفحه 9

آن گرگ دیگر زوزه نمی‏کشد شاید پیر شده است یا خسته ای کاش پیر شده بود اما او جوان است ولی خسته... در باغی که درختان آن کودکی مرا دیده‏اند راه می‏روم و آنها را به آبی که با هم خورده بودیم قسم می‏دهم که کودکی‏ام را برای من شرح دهند زیباترین درختها آنهایی هستند که زیباترین فکرها آنها را کاشته‏اند از روخانه رد شدم و با پای خیس حالا بخشی از زندگی‏ام در آن آب جاری است و به جایی می‏رود که نمی‏دانم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 206صفحه 9