مجله نوجوان 207 صفحه 9

شد جرزنی از آنهاست چون اول از همه من اعلام آمادگی کردم. - نظافت‏دوست - سلام آقای رئیس... صبح عالی متعالی... بنده از دیشب تا الان پشت در منزلتان خوابیدم تا به محض اینکه خواستید به اداره تشریف بیاورید کفشهایتان را واکس بزنم ولی هنوز که خبری نشده است... با اجازه‏تان من بروم برای صبحانه‏ام از سر کوچه یک دانه بربری بگیرم. اگرخواستید از منزل بیرون بزنید یک میس­کال بیندازید تا سه سوت خودم را برای واکس زدن کفش‏های محترمتان برسانم. - واکسیان - سلام و صد درود به محضر نورانی و چراغانی جناب محترم و گرامی حضرت آقای رئیس! ... عارضم به حضورتان که بنده با تعدادی از کارمندان اداره پول روی هم گذاشتیم و مسیر منزل حضرت والا تا اداره را با فرش قرمز مرغوب و دست بافت مفروش کردیم. باشد که این فرش‏ها را تخم چشم ما و سایر کارمندان فرض بفرمایید... - با احترام افزوده فرشچی -جناب رئیس مگر شما چه چیزتان از سلاطین و پادشاهان قدیم کم است دردتان به تک تک سلول‏هایم؟؟!... بنده که خاک به سرم بشود و ذوقم کور است امّا به جبران، یکی از مشهورترین شعرای مملکت را به استخدام در آوردم و برایش یک صندلی گذاشتم کنار در دفتر شما تا به محض هر ورود و خروجتان شعری در وصف کمالات وجود همایونی سروده و تقدیم بدارد. با یک ناشر هم صحبت کردم که ­ سه ماهی یکبار با کاغذ اسکناس! و جلد گالینگور اعلا دیوان این شاعر را در وصف وجود اعلی حضرت چاپ و منتشر کند. امیدوارم موجبات خشنودی اعلی حضرت فراهم بیاید. - با احترام شدید شعرگو - (با دکلمه) سلام عزیزم عزیزم سلام دوستت دارم عاشقتم والسلام... تلفن: بله؟؟!! شما؟؟!!! - بنده فشن نژاد هستم. می‏خواستم یه پیغام برای حضرت رئیس‏مون بذارم که شما گوشی رو برداشتین! ... تلفن: حـضـرت رئـیـس‏تـون کیــه دیگه؟! اه اه اه حالم بد شد! آقا جان همین الان تشریف ببرید اداره‏تون و به همه همکاراتون ابلاغ بفرمایید که این شماره­واگذار شده و اینقدر زنگ نزنند مزاحم بشن... یک بار دیگه زنگ بزنین چرت و پرت بگین خودم میام اداره­تون و جلوی رئیس تون آبروریزی راه می‏اندازم! ... . فهمیدین؟؟؟؟!! .... بوووووووق!

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 207صفحه 9