مجله نوجوان 207 صفحه 11

خانۀ شما را شکسته، لازم نیست شما هم بروید شیشۀ او را بشکنید یا سر و صدای مفصلی راه بیندازید. آخر چرا امروز صبح تمام اتومبیلهای محلّۀ ما پنچر بوده؟ من نمی‏گویم کار شماست، ولی چرا شما را در حال پنچر کردن آخرین اتومبیل دیده‏اند؟ 7- اما آن چیزی که باعث عصبانیت بیش از حد همسایه شما شده، این بوده که شما دیشب تا نصف شب صدای ضبط صوت اتاقتان بلند بوده است و تند و تند ترانه: بیا بریم ماه، کدوم ماه، همون ماهی که... را پخش می‏کرده، مخصوصاً اینکه پدر آنها دیروز از دنیا رفته و این حرکت خیلی زشت است. 8- حالا فرض کنید آنها با شما رفتار درستی نداشته‏اند. شما نباید رفتار نادرست آنها را با رفتار نادرست خود جبران کنید بلکه بهتر است روش عاقلانه‏ای برای اصلاح او پیش بگیرید. 9- پسر شما رفته گوش پسر همسایه را دندان گرفته و این هوا باد کرده. تازه شانس آورده‏اید که دندان پسر شما آلوده نبوده است. 10- اگر از مریضی همسایۀ خود باخبر شدید در یک ملاقات کوتاه، برای او آرزوی سلامت کنید و لازم نیست ساعتها در منزل او بنشینید و ضمن تناول انواع اطعمه و اشربه حال او را پریشانتر کنید. همسایۀ شما مریض شده، اما این کار شما باعث می‏شود که خودکشی کند و خونش به گردن شما بیفتد. 11- شما که نمی‏توانید موقع راه رفتن بی‏سر و صدا قدم بردارید. حداقل به بچه‏هایتان یاد بدهید موقع راه رفتن اینقدر ندوند و توی راه پله‏ها دنبال سر هم نکنند، همسایه‏های شما گناه نکرده‏اند که همسایۀ چند فضایی شده‏اند. 12- شما نباید تا قضیه‏ای پیش می‏آید، دنبال یک نفر باشید که مشکلتان را حل کند. من گناه نکرده‏ام که ریشهایم سفید است. گاهی وقتها همین که شما دنبال پیدا کردن ریش سفید می‏گردید باعث می‏شود عالم و آدم از مشکلات شما با خبر شوند و اوضاع از آن که شما فکر می‏کنید بدتر شود. 13- پارسال یک نفر به شما گفته به همسایۀ‏تان بگویید بعدازظهر به من سری بزند و شما خبر را امروز به او می‏دهید؟ واقعاً که امانت‏دار خوبی هستید! 14- وقتی که معلوم شد با همسایۀ طبقۀ بالا توافق ندارید و کارتان به اختلاف کشید، سعی کنید با هم زیاد نزدیک نشوید، من فردا می‏آیم شما را با هم آشتی می‏دهم ولی شما سعی کنید روابط خود را با چنین همسایه‏هایی در حد سلام و علیک مؤدبانه‏ای محدود کنید. 15-خیلی بد است، شما با سفینه دارید از کوچه عبور می‏کنید و همسایه کنار خیابان ایستاده، برای اینکه او را سوار کنید، سر خود را به آن طرف خیابان بند می‏کنید تا مثلاً بگویید من شما را ندیدم. هر آدم عاقلی می‏فهمد این کار زشت است. یکی از همسایه‏های شما این مطلب را به من گفت، آب شدم. 16- نگذارید ارتباط شما با همسایه‏های خوبتان برای مدت زیادی قطع باشد. تلفن بزنید. از آنها خبردار شوید و به هر صورت در غم و شادی یارشان باشید. 17- یکی از بزرگان می‏گوید من اگر پول داشته باشم می‏روم نمای منزل روبرویی را درست می‏کنم چرا که کسی جز من نگاهش به آن خانه نمی‏افتد. منظورم را فهمیدید؟ به خدا اگر یک نفرتان فهمیده باشد! 18- آدم افسرده و عبوس هر جا که می‏رود تخم اندوه را می‏پاشد. برای همین بعد از مدتی همسایه‏ها سعی می‏کنند از آدمهای عبوس دوری کنند چرا که آنها تحمّل آدمهای عبوس را ندارند. در محیطی که چنین شخصیتی زندگی می‏کند موفقیت و سعادت رشد نمی‏کند، امید پرورش نمی‏یابد و شادی روی نمی‏آورد. هیچ بچه‏ای در چنین محیطی سعادتمند نمی‏شود، در آنجا خنده فراموش و چهره‏های شاد در هم می‏روند و تنها وقتی همسایه‏ها شادی می‏کنند که شما تشریفتان را برده باشید. اینجور صحبت کردن به شعر نزدیک است. قشنگ بود. ما از این هنرهای قشنگ زیاد داریم. 19- چه کسی گفته که موارد باید حتماً بیست بشود. خواهش می‏کنم توی این محله جدید آبروی ما را حفظ کنید تا لااقل با حکم دادگاه از اینجا بیرونمان نکنند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 207صفحه 11