مجله نوجوان 216 صفحه 21

یا مرد گنده ای که سوار تاب شده است و دست اندر کاران دوربین مخفی بیشتر زنجیر تاب را شل کرده اند تا آن آقا از روی تاب پرت شود روی کاکتوسهای جلوی تاب و آن مردم آزارها از او فیلم بگیرند تا بینندگان قدری بخندند یا درون تلویزیون نارنجک کار گذاشته اند که به محض اینکه مرد خانه بعد از یک روز پر تلاش به خانه برگشت تا بعدازظهر آرامی را بگذارند با یک فشار کوچک روی کنترل تلویزیون منفجر شود و همه به صورت سیاه سوختة آن آقا کرکر بخندند. اینها اسمش اعصاب نوردی نیست. حتی برنامه سازی هم نیست. اینها ثبت جنایات ذهنی یک آدم مریض است که فکر می کند می تواند با این روشها خودی نشان بدهد و پولی به جیب بزند. این جور آدمها نه هنرمند هستند و نه اعصاب نورد، آنها مریضند و باید تحت تدابیر شدید امنیتی داخل یک تیمارستان مجهز بستری شوند. فرض کنید یک زن بیچاره برود دم ماشین رختشویی و در آن را باز کند و ناگهان یک گربه از درون ماشین بیرون بپرد. تا اینجای کار می تواند نوعی اعصاب نوردی محسوب شود ولی اگر یکی از همان آدم مریضها دوربینی در یک گوشه کاشته باشد تا از عکس العمل آن زن بیچاره فیلم بگیرد و یک جماعت چند میلیونی به او بخندند، دیگر اعصاب نوردی نیست بلکه یک مردم آزاری بی رحمانه است. ما شاید در کلوپمان بارها برای ادب کردن دیگران را ابزاری قرار دهیم تا بی رحمانه و از همه جا بی خبر مضحکة دیگران شوند. البته اگر برای مثال یک آقای معلمی که ظلمش به همه رسیده است در برابر دیدگان دانش آموزانی که به آنها ظلم کرده است مضحکه بشود از نظر اساسنامة ما موردی ندارد ولی مضحکة یک رانندة شریف شرکت واحد یا یک مادربزرگ مهربان که برای عصرانة نوه هایش کاهو و سکنجبین خریده است و دارد از بازار میوه و تره بار به منزل می رود ، اصلاً کار خنده داری نیست. چنین افرادی را باید با جنایتکاران جنگی توی یک سلول بیندازند تا کمی ادب شوند. دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 4 پیاپی 216 / 19 اردیبهشت 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 216صفحه 21