مجله نوجوان 228 صفحه 24

خانۀ رویایی نازنین اسماعیل پور در خواب دیدم یک خانۀ خوب می سازم آن را از برگ و از چوب آن خانه کوچک اما قشنگ است دور از هیاهو تیر و تفنگ است رنگین کمان بود چون پرده هایش پیچک و شب بو شد نرده هایش گنجشک و قمری بر شانۀ من یک قاصدک بود در خانۀ من نزدیک و روشن گرمای خورشید خندیدن ماه در سایۀ بید اما پریدم از خواب من زود آن خانه افسوس در خواب من بود آنجا پریدن آسان و زیباست چون آسمان هم همسایۀ ماست بر بام شاید یا بر درخت است رفتن به آنجا اما چه سخت است در امتداد دشت هرمان هسه در امتداد خط افق، ابرها می گذرند درامتداد دشت، باد جریان دارد در امتداد دشت کودک گمشدۀ مادرم سرگردان است . در امتداد خیابان برگ ها از باد می گریزند ودر لابه لای شاخه ها، پرندگان می گویند در امتداد کوه ها آن دورها خانه ام شاید آنجاست . *نویسنده وشاعر آلمانی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 228صفحه 24