مجله نوجوان 230 صفحه 5

در مقابل بعضی اخبار ممکن بود سوال یا ابهامی داشته باشیم و بخواهیم علت یا جزئیات آن ها را بدانیم ، اما هیچ گاه اعتراض و موضع گیری وجود نداشت . فقط برخی مواقع ما ناراحت و نگران امام یا وضعیت ایران می شدیم . گاهی نیز به نظرمان می رسید با این وضعی که جنگ پیش می رود ، ما به اهدافمان نمی رسیم . یا با توجه به اینکه یکی از اهداف ما آزادی شیعیان در بند عراقی بود ، و با پایان یافتن جنگ به آن صورت ، سرنوشت این افراد که به این جنگ امید بسته بودند و منتظر سقوط صدام و تغییر حکومت عراق بودند ، معلوم نبود . . . خلاصه ، مسئله اصلی در این باره همین چیزها بود؛ یعنی نگران ما از وضعیت و حالتی بود که پس از این پیش می آمد ، والا نسبت به موضع گیری امام و پیام و دستور امام در هر موضوعی ، دوستان هیچ گونه موضع گیری منفی نداشتند . الا بذکرالله تطمئن القلوب یادم می آید وقتی انفجارات و ترور های اوایل انقلاب روی داد ، مانند انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و 72 نفر از یاران امام ، ما بسیار ناراخت بودیم ، آن ایام ، ما دو غم و نگرانی داشتیم ، یکی همین اتفاقات تلخ بود که ما را به سختی ناراحت کرده بود و دیگری سخنان طعن آلود برخی افراد سست ایمان و خود فروخته که از تعصب ملی بهره ای نداشتند . آن ها به ما می گفتند : به زودی ، حکومت ایران ساقط می شود و ما شما را به این ستون ها می بندیم و کارتان تمام است . ما در تمامی این ماجراها بایستی با اعتقاد و ایمان صبر می کردیم و همیشه با ذکر خدا قلب هایمان را زنده نگه می داشتیم و با این آیه خود را تسلی می دادیم : الا بذکرالله تطمئن القلوب . (2) قطره ای از رحمت الهی ناگفته نماند که روحیه داشتن و مقاومت ما در اسارت ، خیلی مدیون سرور عزیز و بزرگوارمان ، مرحوم حاج آقا ابوترابی ، رحمت الله ، است . زمانی که من به ایران برگشتم ، فامیل و بستگانم جمع شده بودند و سوال می کردند چطور شد شما بعد از گذشت هشت نه سال سالم برگشتید ؟ منظور آنان از این سوال به روحیه بالای ما بر می گشت و سلامتی ما به خاطر روحیه خوب ما بود . گفتم : سلامت ما به خاطر این است که خداوند قطره ای از دریای رحمتش را به ما عنایت فرموده بود و آن وجود حاج آقا ابوترابی ، رحمت الله ، بود که در اردوگاه های عراق مانند فرشته نجات عمل می کرد وجود ایشان باعث شد که ما در اسارت ، با روحیه و با نشاط باشیم و این ایام را این گونه سپری کنیم و در نهایت به سلامت به ایران برگردیم و به همین دلیل ، تا آخر عمر همه ما مدیون ایشان هستیم و امیدواریم فردای قیامت هم از شفاعت آن بزرگوار بهره مند شویم . * سید محمد حسین موسوی متولد 1342 اهواز ، در تاریخ 2/1/1361 در منطقه شوش به اسارت درآمد . وی در تاریخ 26/5/1369 آزاد و به ایران بازگشت . 1 . یا ایها الذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم(سوره نساء ، آیه 59) . 2 . رعد / 28 دوست نوجوانان سال پنجم/ شماره 18 پیاپی 230 / 24 مرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 230صفحه 5