وعده باران
شعر مریم حاتمی در مورد امام خمینی/غزل
چشم های تو مرا وعده باران دادند / به تن مرده من روح و دل و جان دادند
شوق برخاستن و زندگی تازه به این / من دلواپس از خویش گریزان دادند
خش خش گام کسی بود که می آمد و باز / مژده عید در اندوه زمستان دادند
چشم های تو درخشید و در آن ظلمت محض / به بلندای شب یخزده پایان دادند
آمدی مثل بهاری که می آید از راه / یک سبد یاس به هر شاخه عریان دادند
دست های تو ز هر پنجره رفتند غبار / و به تندیس همه آینه ها جان دادند
کاش باز آید و اندوه مرا دریابد / چشمهایی که مرا وعده باران دادند
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 230صفحه 35