مجله نوجوان 233 صفحه 36

لحظۀ محال گریه پدرام پاک آیین نامه را بگیر مالک / چشم ها در انتظارند / زود می رسی اگر چند / جاده ها نمی گذارند کوفه کوفه از عبایم / خستگی تکاندی امشب / بوی غربت مرا داشت / نامه ای که خواندی امشب شهری ازغریب ، مالک / مانده بی نصیب ، مالک / تا به کی سخن نگویم / از غم ، از فریب مالک لحظه های هجرت تو / مانده در ادامۀ من / این نگاه مهربانت / در خطوط نامۀ من برنهالی از گلویم / میوه های کال گریه ست / ای شکوه بغض! نشکن / لحظۀ محال گریه ست . . . سجاده گشته رنگین حمید سبزواری محراب کوفه امشب در موج خون نشسته یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته سجاده گشته رنگین از خون سرور دین یا خاتم النبیین ، یا خاتم النبیین از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید رفت آن یتیم پرور ، عالم یتیم گردید دیگر نوای تکبیر از کوفه بر نیامد نان آور یتیمان دیگر ز در نیامد غمخوار دردمندان امشب شهید گردید امشب جهان ز فیض حق نا امید گردید تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کشتند مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد امشب به نام سجاد خط اسارت آمد امشب به محو خادم ، خائن دلیر گردید آری برادر امشب زینب اسیر گردید باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران امشب جهان ز فیض حق نا امید گردید امشب بنام قرآن ، قرآن شهید گردید سجاده گشته رنگین از خون سرور دین یا خاتم النبیین ، یا خاتم النبیین

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 233صفحه 36