مجله نوجوان 238 صفحه 5

باغ تبسم علی باباجانی باز روی شاخه ی خشک دلم برگه های نوجوانی سبز شد باز احساس پریدن می کنم در دل من آسمانی سبز شد * دست من پر می شود از بوی گل تا شکفتن ازدلم سر می زند روی دستم باز مثل یک خیال شاپرک می روید و پر می زند * باز یاد کودکی افتاده ام باز باران می شود همبازی ام ماه از آن دور می گوید به ما بچه های کوچه ، من هم بازی ام ! * آی گندم زار های کودکی روز های رقصتان در باد کو؟ آن درخت روشنی که دائماً از نگاهش سیب می افتاد ، کو؟ * دورم از دوران بودن های سبز من به گل های خیالی دلخوشم دیگر آن باغ تبسم زرد شد من به جای خیالی دلخوشم * می شود با این همه ، درذهن خود مثل باغ نوجوانی سبز بود می شود با این همه ، گنجشک شد شادمان در آسمانی سبز بود .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 238صفحه 5