مجله نوجوان 238 صفحه 19

مرد که نمی دانست کرایه یعنی چه ، ابروهایش را بالا کشید . راننده فکر کرد یارو می خواهد کرایه را بالا بکشد . با بقیه ی مسافران پایین آمد و شروع کردند به زدن آدمخوار . آدمخوار مادر مرده باز هم خودش را از زیر دست و پای آنها بیرون کشید و شروع کرد به فرار . همین طور که فرار می کرد یک دفعه پلیسها او را دیدند با دیدن سر و وضع مرد ، لباس های عجیب و غریب و طرز دویدنش به او مشکوک شدند . او را گرفتند و به مرکز پلیس بردند . گفتند : اسمت چیست؟ آدمخوار گفت : باگومبا ! گفتند : آقا باگومبا چرا فرار می کردی؟ آدمخوار گفت : گومبا گومبا ! پلیسها دیدن یارو چرت و پرت تحویلشان می دهد شروع کردند به زدن او . آدمخوار بخت برگشته با زهم به هر زوری بود از زیر دست و پای آنها فرار کرد و خودش را نجات داد . همین طور که فرار می کرد یک دفعه هواپیمایی در آسمان ظاهر شد و شروع کرد به

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 238صفحه 19