مجله نوجوان 239 صفحه 15

گرفت . چند لحظه گذشت . چیزی نمانده بود که به خاکستر تبدیل شود که دیدند دارد دست و پا می زند و اشاره می کند . فهمیدند حرفی برای گفتن دارد . گفتند : حتماً حرفش خیلی مهم است که این طور وسط این آتش سوزان اشاره می کند . آتش را خاموش کردند و او را از وسط هیزمها کشیدند بیرون . گفتند چیه چه کار داری؟ فضول رو به فرشته ی عذاب کرد و گفت : تو چرا کبریت را با دست چپت روشن کردی؟ 7 یکی از فرشتگان غذاب را دیدند که دستش را باندپیچی کرده بود . پرسیدند چی شده؟ گفت : هیچی ! گوش یکی از گناهکاران عذاب شده را بدون دستگیره گرفتم . دستم سوخت ! 8 در یکی از قسمت های جهنم که "نمرود" داشت عذاب می شد ، آتش زیادی به هوا می رفت ولی هیچ دودی نداشت . از او پرسیدند قضیه چیست؟ گفت : گناهان من زیاد بود به خاطر همین عذاب زیادی بر من نازل شد .چون می خواستند دود نکند و اینجا آلوده نشود . این قسمت را گاز سوز کردند ! 9 شخصی از دنیا رفت . در آن دنیا اعمالش را حساب کردند دیدند ثوابها و گناهانش برابر است . گفتند : توباید به مدت مساوی به بهشت و جهنم بروی . حالا خودت انتخاب کن که اول کدامش را می روی . شخص هر چه فکر کرد نتوانست تصمیم بگیرد . گفت : شما کمکم کنید . گفتند : ما قسمتهایی از بهشت و جهنم را فیلم برداری کرده ایم . آن فیلمها را نشانت می دهیم . بعد خودت تصمیم بگیر . طرف قبول کرد . اول ، فیلم بهشت را نشانش دادند . طرف دید باغ بزرگی است که انسان های با عظمتی در آن زندگی می کنند . بعد فیلم جهنم را نشان دادند . یارو دید در جهنم آدمهی زیادی می زنند و می خوانند و می رقصند . گاهی لبی هم تر می کنند ، همه ی دوستان گناهکارش هم آنجا هستند . پیش خودش گفت : این طور که معلوم است جهنم حالش بیشتر است . جهنم را انتخاب کرد . اما همین که او را به جهنم انداختند دید آتش از درو دیوار بیرون زده و همه در حال سوختن و عذاب شدن و داد و فریاد کردن هستند . یارو که حسابی وحشت کرده بود ، یکی از مسؤولان عذاب را صدا زد وگفت : بابا این چه وضعی است آن جهنمی که توی فیلم نشان دادی ، با این جهنم کلی فرق دارد . مسؤول مربوطه گفت : جهنم همین است آن چیزی که تو دیدی ، فیلم تبلیغی اش بود !

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 239صفحه 15