شب عید
سید سعید هاشمی
پیاده رو شلوغ است پر از صدای گام است چقدر ازدحام است
* چقدر رفت و آمد چقدر آدم این جاست پیاده رو سراسر پر از صدا و غوغاست
* صدای یک خریدار دم دکان بلند است : - پدر بلوز داری ؟ لباس بچه چند است ؟ *
صدای دوره گردی گرفته ، پیر ، لرزان : - بدو لبوی تازه لیوی داغ و ارزان
و ناله ی گدایی که کرده گوشه ای کز : - کمک کنید مردم به این فقیر عاجز
*در آن شلوغی و دود صدای جیغ یک زن - خدای من کجا رفت ؟ کجاست بچه ی من ؟
*صدای من : - بدو واکس بدو بیا که شب شد نگاه می کنم باز
به دخل خالی خود * فقط صدا و غوغاست صدای داد و فریاد صدای بوق ماشین
صدای زوزه ی باد از این صدا و غوغا دل همه شکسته چقدر مردم شهر
گرفته اند و خسته * و من پرم پر از فکر به فکر صبح فردا به فکر عید نوروز
و آن بهار زیبا* - بیا بهار زیبا که بی قرار هستم دوباره مثل هر سال
در انتظار هستم* بیا و از ته دل دل مرا صدا کن به من . . . . . به هر گرفتار
بیا و اعتنا کن
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 242صفحه 16