دیروز درخت ها در خواب زمستانی بودند و شاخه ها بی برگ و بار !
دشت ها و مزرعه ها خشک .
نشان از سرسبزی و جوانه ها نبود .
زمتسان باید درخت سفر می بست و بهار می رسید .
بهار رسید ! . .
تو ، خدایا بهار را دوباره به ما هدیه دادی . تو ، باز زنده کردی طبیعت را ، این همه زیبایی جز از استاد بی همتایی چون تو ، مگر ممکن بود و هست ؟ !
خدایا ! چگونه می توانیم قدر شناس نعمت های فراوان تو باشیم ؟
باز هم به یاد ما باش .
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 243صفحه 2