مجله نوجوان 243 صفحه 5

یاد ایام سین . حسینی سی و یکم فروردین (پنجم جمادی الاول) : تولد حضرت زینب (س) سلام ! بالاخره آمدی ؟ منتظرت بودیم . بی قرارت بودیم . دوست داشتیم زودتر بیایی تا حسین (ع) تنها نماند ، اگر تو نمی آمدی چه کسی بر زخمهای کربلا مرهم می گذاشت ؟ خوب کردی آمدی . اگر نمی آمدی ، زخمها ، خون چکان می ماندند . اگر نمی آمدی کاخ یزید آرام و بی صدا می ماند و کسی نبود که فریاد کربلا تا شام بر دوش بکشد . کسی نبود تا دست بر گیسوان پریشان سکینه بکشد ، کسی نبود تا تاول پاهای دختران کم سن و سال را نوازش کند . کسی نبود تا بر جنازه های له شده زیر سمّ اسبان گریه کند . کسی نبود تا بر لبان خشک رقیّه آب شود ، زلال و روان . کسی نبود تا گوش دریده و بی گوشواره ی دختران را دست آرامش بکشد . خوب شد آمدی ای صاحب داروخانه ی کربلا ! خوب شد آمدی ای رود جاری بر لبان عطشان دختران و زنان آل محمد ! خوب شد آمدی ای خطیب نماز جمعه ی خون ! خوب شد آمدی ای زن ! ای شیر ! ای اسیر وای دلیر ! بیمار کربلا به یک پرستار نیاز داشت و آتش خیمه ها به آب ، به باران آفتاب کربلا به سایه شب کربلا به سایه گرمای کربلا به نسیم سقّای کربلا به دست اباعبدالله به خواهر ، به مادر بارگاه یزید به پیغامبر کاروان اسرا به روح و روحیه همه اش تو بودی ، هم پرستار ، هم باران ، هم سایه ، هم آفتاب ، هم دست ، هم خواهر ، هم مادر ، در یک کلمه ، کربلا به زینب نیاز داشت .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 243صفحه 5