مجله نوجوان 247 صفحه 6

آفتاب مهربانی بازی و تفریح تفریح و ورزش امام با تفریح نوجوانان کاملاً موافق بودند و ورزش را بهترین و سالمترین تفریحات میدانستند. عاطفه اشراقی (نوه حضرت امام)، زنروز؛ ش 1267، خرداد 69 فوتبال در حیاط منزل امام من و حسن و مسیح در حیاط منزل امام فوتبال بازی میکردیم و سعی میکردیم که بازی ما بعد از قدمزدن امام باشد تا توپ به ایشان نخورد؛ اما بعضی وقتها که ما بازی میکردیم امام هم قدم میزدند، و ما از آقا میخواستیم شوت بزنند و ایشان میآمدند و توپ را شوت میکردند. علی اشراقی این مال پیرهاست یک روز من پهلوی آقا رفتم و ساعتشان را برداشتم. یکجور صحبت کردند و ساعت را از من گرفتند که من ناراحت نشوم. بعد دوباره رفتم عصایشان را برداشتم، باز یکجوری گفتند که من ناراحت نشوم. گفتند: بچه، این مال پیرهاست، بَرش ندار و یا: هر وقت خواستی، ساعت را ببین و بده والاّ اگر بشکنی دیگر ساعت نداریم. بعد، فردا دوباره آمدم و گفتم: من آقا، شما علی. گفتند: خیلی خوب. گفتم: از جایت بلند شو برو رو زمین بنشین و من آمدم سر جایشان نشستم. بعدش همانجور که آقا گفته بود عینک و ساعت را از ایشان گرفتم، ساعت را بستم و عینک را به چشمم زدم. آقا از این کار من خیلی خندیدند.. سیدعلی خمینی تماشای فوتبال یک روز من و پسرخالهام علی در منزل حضرت امام از تلویزیون فوتبال تماشا میکردیم، امام هم نشسته بودند. کاری پیش آمد و ما رفتیم، وقتی برگشتیم، آقا فرمودند: اون بزرگه گل زد! ایشان میخواستند ما از جریان بازی فوتبال که دوست داشتیم، عقب نمانیم. حجتالاسلام والمسلمین مسیح بروجردی چه کسی برد؟ زمانی که برای اولین بار، آقا در بیمارستان قلب بستری شدند، یک روز من و پسرخالهام که در آنجا کار خاصی نداشتیم با هم در چمنها به کشتی گرفتن پرداختیم. بعد کارمان تمام شد دیدیم که آقا آن بالا ایستادهاند و تماشا میکنند، جلو رفتیم، آقا پرسیدند: کی برد، چه کار کردید؟ و ما را تشویق کردند. حجتالاسلام والمسلمین مسیح بروجردی بگذارید بازی کند حضرت امام گاهی در اتاق با علی توپ بازی میکردند. بارها میدیدیم که علی از سر و کول امام بالا میرفت و وقتی ما میخواستیم او را بگیریم، امام میفرمودند: نه، او را آزاد بگذارید، بگذارید بازی کند. سید احمد بهاءالدینی روی دوش امام بارها شده بود که من وارد اتاق میشدم، امام مرا نمیدیدند. میدیدم که امام به زانو روی زمین نشسته و پسرم ـ علی ـ روی دوششان سوار است و با امام دارند بازی میکنند و... خیلی دلم میخواست از آن صحنهها و لحظهها فیلم یا عکس بگیرم؛ اما میدانستم که امام نمیگذارند. صمیمیت و صداقت امام با بچهها و مادرم و... خیلی عجیب بود. حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد خمینی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 247صفحه 6