مجله نوجوان 180 صفحه 34

افشین علاء به یاد کانون یادش به خیر کانون آن آشنای دیرین آن روزهای پر بار آن خاطرات شیرین آن روزها که جانم می‏سوخت در تب شعر من بودم و مجله من بودم و شبِ شعر در چادری صمیمی شوق همیشه ماندن آن اضطراب شیرین در وقت شعر خواندن عطر کتابخانه با میزهای رنگی آن سقفهای کوتاه آویزهای رنگی... آن روزهای سرشار از حرف و شعر و مضمون یادش به خیر، اردو یادش به خیر، کانون

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 180صفحه 34