مجله نوجوان 43 صفحه 11

ای نوازشگر ای به هر حرفت هزارت شعله شور از سکوتت سینه ها شد پر شرر وز لبت جاری هزاران چشمه نور خوش برآر آوا که مشتاقیم ما چنگ برگیر و به شیدایی بنال در غمت مشهور آفاقیم ما زندگی را گرم کن از شور و حال دیده ها از شوق ، پر گوهر ببین سوی نی دست عنایت کن دراز قلبها از شعله خاکستر ببین موج اسرار نهان در نی نواز نغمه سر کن چون نسیم نوبهار تا شکافد چون دل من کوه طور تا بروید گل ، شکوفه ، لاله زار جوشد از هر صخره اش دریای نور در ترنم چون لبانت وا شود تا که دنیا وادی ایمن شود بر لب ما خنده ها پیدا شود از تجلی عالمی روشن شود عندلیب آسا چو بگشایی دهن گر کنی آواز خود در نی بلند جان رفته باز آید سوی تن کهکشان ها را کشانی در کمند دانم ای رامشگر بزم الست از دل پردرد آوازی بر آر قصه ناگفته ات بسیار هست وز دو لب آهنگ دمسازی برآر قصه ناگفته در گوشم نواز بازگوی از حال گل پیراهنان تا شوم از هر دو دنیا بی نیاز پاکبازان ، صابران ، رویین تنان گرچه در هر قصه شوری اندر است بازگو پیغام سرخ لاله ها قصه ناگفته گفتن خوش تر است التهاب عشق و اشک ژاله ها خوان سرود عشق بر دلهای ما قصه گو از سنبل پر پر شده تا کنی آباد از آن دنیای ما وز دل گلهای پر آذر شده نغمه سر کن سوز عالم را چو عود داستان گو از حکیم و از شعیب عطر عرفان زن بر آفاق وجود در شداید جلوه امداد غیب ! از سخنهای تو بگرفتیم یاد ریز در هر پرده موج احتراق کانچه جز عشق است بر باد است باد بیشتر کن شعله های اشتیاق هسته هستی است عشق روی یار خون شد از خاموشی ات صدها جگر حق در این آیینه باشد آشکار محمد حسین بهجتی « شفق »

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 43صفحه 11