مجله نوجوان 45 صفحه 29

را دوست دارید. همه چیز را یک جور دیگر می بینید. شما گاهی بازی یک دروغ بزرگ را می خورید. ورزش خوب است اگر در گود باشید نه کنار آن. غرور و تعصب را ترک کنید. آبیته: همان فال قرمزته + درخت دوستی بنشان .... استفاده از بوق + جویدن صندلی اتوبوس و آویزان شدن از ماشین توصیه نمی شود، هر دو گروه از میوه های بنفش زیاد استفاده کنند. تیم ملی: شما سفید برفی هستید. اگرنیت شما یک هدف جمعی باشد موفق هستید. شادی شما، شادی دیگران است. اگر زیاده روی کنید ما جواب نمره های آخر سال شما را نمی دهیم. همیشه آنچه را انتخاب کرده اید تا انتها ادامه دهید. فراموش نکنید چه بوده اید در این صورت قهرمان آینده شما هستید. توپ جمع کن زمین تجربه باشید. نود: به زمان اهمیت می دهید. اضطراب را از خود دور کنید. زیاد صحنه آهسته نگاه نکنید که مغزتان هم عقب جلو می شود. فکر کنید همیشه یک وقت طلایی هم هست به شرطی که خودتان را قوی کنید. به فکر آن همه چشم باشید که درروز به شما امیدوار است. پیستون راست: شما آش شله قلمکار را دوست دارید. پیوند ورزشی و صنعت را اولین بار اجداد شما ایجاد کردند. ساندویچ هامبورگی که می گویند شمایید! یادتان باشد زیاد بازی قله را انجام ندهید و بروید شکار غزال تیرپا. وقت اضافه: این فالهای ترمیمی است که برای افراد خاص نوشته شده است و نام آنها محفوظ است. استادیوم: اگر جزو دختران خوب هستید زیاد غصه نخورید که نمی توانید به آنچه می خواهید برسید که پسرهایش زیر برف و باران و رگبار سنگ و ترقه و انفجار بوق همچین کیف نمی کنند. یار چهاردهم: مجله دوست نوجوانان شما را به یک مسابقه دعوت می کند. مسابقه پابال با حضور تیم منتخب نونهالان کندرو، هنرمندان و گلچین نویسندگان عینکی در استادیوم چهارنفری مجله برگزار می شود. اعضای تیم به شرح زیر است: دایی علی، خداداد مهدوی کیاف پروین کریمی، ژیکس الدعایه، الفی گوشه و .... علی دایی: شما تا ابد الدهر، به زور بر فراز بام دنیا می ایستید اگر خوب حواستان را جمع کنید. اگر زیاد منتظر نباشید که از آسمان چیزی بیاید که شما را خوشحال کند. اگر تمام توقعهای شما دوطرفه باشد. اگر به سرتان استراحت بدهید. اگر جواب تلفن خبرنگار را بدهید و کمتر عذرخواهی کنید. خرده داستان کودک و آیینه کودکی که در دهکده ای دور افتاده پرورش یافته بود نزد پدرش باز گشت و آنجا از دیدن آیینه به شگفت آمد. نخست تصویر خود را دوست داشت. پس از آن خواست به آنچه دوست می دارد، توهین کند. از این رو به تصویر خویش دهن کجی کرد و تصویر نیز در آینه به او دهن کجی کرد. کودک بی اندازه خشمگین شد و با مشت تصویر خود را تهدید کرد و باز به همان گونه در آیینه تهدید شد. کودک خشمگین مشتی به تصویر خود زد و دستش از برخورد با آیینه درد گرفت. ناگزیر با نومیدی و خشم و فریاد و گریه به آیینه مشت می زد. در این هنگام مادرش رسید و او را در آغوش گرفت و بوسید و اشکهایش را خشک کرد و دلداری اش داد و به آرامی گفت: - "آیا تو نخست به این کودک شیطان که سبب خشمت شده است، دهن کجی نکردی؟" - "آری مادر جان!" - "اکنون نگاه کن. تو لبخند می زنی و او نیز می خندد. تو بازوان خویش را برای او می گشایی و او هم آغوش برایت باز می کند. تو دیگر در خشم نمی شوی و او نیز خشمگین نیست. تو در این آیینه راز بزرگ اجتماع را می بینی که خوبی و بدی سوی ما باز می گردد." فلوریان شاعر و نویسنده بزرگ فرانسه ترجمه: مرجان زمانی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 45صفحه 29