مجله نوجوان 49 صفحه 7

گلویش را گرفته بود. رویش را برگرداند تا کسی قطرات اشک را در صورتش نبیند. مرشد علیجان با نگرانی پرسید: "قضیه چیه؟ چی شده، کدوم سید رو می گید؟" میرزا اسدالله به آرامی گفت: "دیروز بعد از ماجرای بازارچه و درگیری یوسف سیاه با پهلوان و بی احترامی که اون نانجیب به پهلوان کرد، شب بی خبر رفته زورخانه جهانباره 2. سید هاشم نجار هم کلی تحویلش گرفته و میانداری رو تعارفش کرده. بعد از ورزش یوسف به سید هاشم میگه، پهلوان می خوام که خورده با هم سرشاخ بشیم و خودمون رو گرم کنیم. بعد هم به سید هاشم میگه، اگه میشه تو توی خاک بشین 3 تا من روی تو کار کنم. سید بنده خدا هم قبول می کنه. همچی که سید هاشم به خاک میره، این نامرد سگک 4 می شینه و با آنرنج فشار میاره و کمر سید اولاد پیغمبر رو می شکنه." مرشد علیجان با خشم و تاسف گفت: "ای نامرد بی حیا! بالاخره زهر خودش رو به این جوانریخت. حیف از اون جوون. حیف از او قد و بالای رشیدش. انشاء الله جدش انتقامش رو بگیره! این ناپهلوان خوب می دونست که حریف این جوان نیست، واسه همین هم به نامردی کمرش رو شکست." مرشد علیجان، دستش را پشت دست دیگر می کوبید و تاسف می خورد. پهلوان باقر مثل دانه اسفندی که روی آتش گداخته افتاده باشه، می سوخت و می نالید: "آخه بابا، ظلم تا به کی، چقدر؟ آخه این آدم دفعه اول و دومش نیست. چند ماه پیش تو قصر ظل السلطان، موقع کشتی، پهلوان ابراهیم آرانی را طور ی به نامردی توی حوض پرتاب کرد که کمرش معیوب شد. بعد از آن توی زورخانه چهار سو علیقلی موقع کباده زدن، چون مرشد براش زنگ نزده بود، کباده را مثل تیر پرت کرد طرف مرشد. بیچاره اگه کباده بهش خورده بود، درجا کشته می شد. برخوردش با مردم رو هم که دیگه شنیدید و می دونید. ظلم و ستم می کنه به پشتیبانی ارباب ظالمش، از مردم پول زور می گیره. اگه کسی هم مقاومت کنه و پول بهش نده، براش پاپوش می دوزه که به ظل السلطان توهین کرده. به حاکم اصفهان، پسر ناصرالدین شاه بی احترامی کرده و دودمان اون بیچاره رو به باد می ده. توی این شهر جان و مال و ناموس مردم از دست این ناپهلوان در امان نیست. آخنه یعنی توی این شهر به این بزرگی، یه جوانمرد پیدا نمی شه، حق این آدم را بذاره کف دستش؟!" حاج ابراهیم نائینی که از تجار معروف اصفهان بود با ناراحتی گفت: "خب حالا به نظر شما چی کار باید کرد، چاره کار چیه؟" پهلوان محمدباقر گفت: "خب معلومه، باید یکی رو پیدا کرد که این آدمو از میدون به در کنه. یه پهلوان می خواد، یه مرد مردانه که طوری این آدم رو زمین بزنه که دیگه نتونه کمرش رو راست کنه." پهلوان ماشاءالله که تا این موقع ساکت نشسته بود و فکر می کرد، گفت: "حاج آقا همچنین فرمایش می فرمایین، مثل این که تا حالا یوسف ترکمن رو ندیدین. آخه کی میتونه، جلوی این دیو سیاه مقاومت بکنه؟ آدم مگه این که از جونش سیر شده باشه که بخواد با یوسف کل، به کله بزنه. این آدم دست به دیوار میذاره، دیوار رو خراب می کنه. شما خودتون توی پهلوانهای این شهر کسی رو می شناسین که بتونه جلوی یوسف ترکمن در بیاد. خب بگین؟!" پهلوان محمدباقر سرش را پایین انداخته بود، مثل این که ترجیح می داد چیزی نگوید. مرشد علیجان مثل این که راه حلی پیدا کرده باشد، گفت: "اینکه دیگه ناراحتی نداره، کسی نمی تونه با یوسف ترکمن کشتی بگیره، خب نگیره اما مملکت که بی صاحب نیست. پاشین دسته جمعی بریم دم قصر ظل السلطان، هر چی که باشه اون حاکم این شهره. ناسلامتی خودش رو جانشین و ولیعهد شاه می دونه. می ریم شکایت می کنیم. اونهم حتما جولوی نوکرش رو می گیره!" میرزا اسدالله، پوزخندی زد و با طعنه گفت: "ای بابا! مرشد، تو مثل این که اصلا تو این شهر زندگی نمی کنی. کی جرات می کنه به ظل السلطان شکایت کنه، اونهم از دست نوکرش؟! زبون شاکیها رو می بره. تازه شکایت خود اون پهلوان بی نظیریه. همین چند سال پیش بود که یه روز جمعه توی زورخونه قم، پهلوان اکبر دباغ رو با آن قد و قامت و قدرت برای اینکه ادبش کنه، چنان به زمین زد که چند نفر دست و پاش رو گرفتن و از گود بیرون بردن." حاج محمد باقر گفت: "مرشد درست میگه. اسم و رسم پهلوان رضا سرتاسر ایران پیچیده. من از خیلیها شنیدم که پهلوان رضا تو کشتی و پهلوانی دومی نداره. درسته که پیر شده، اما هنوز سر پا و نیرومنده. بهتره که یه نامه واسته پهلوان بفرستیم و اونو در جریان قرار بدیم. بالاخره خودش تصمیم می گیره." 1- درب کوشک: یکی از محله ها قدیمی شهر اصفهان، که هنوز مسجد قدیمی آن و شیرهای سنگی بر سر کوچه آن باقی است. مرشد جبراییل: براساس یکی از داستانهای مذهبی لقبی است برای حضرت امیرالمومنین علیه السلام 2- محله جهانباره: از محله های قدیمی اصفهان 3- خاک شدن: خاک شدن یا در خاک افتادن اصطلاحی است برای مواقعی که کشتی گیری حریف خود را با شکم بر روی زمین بیندازد که اصطلاحا می گویند او را خاک کرد. 4- سگک یکی از فنون کشتی که در خاک اجرا می شود.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 49صفحه 7