مجله نوجوان 59 صفحه 10

یاد دوست امام در سنگر نماز یکی از علمای بزرگ که مورد وثوق و اعتماد کامل است، می­گفتند امام یکی از تابستانها که در تهران بودند، آیت الله العظمی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، که از فقها و حکمای بزرگ در تهران بودند و امام در درس ایشان شرکت می­کردند. ایشان در مسجد جمعه تهران نماز مغرب و عشاء را به جماعت اقامه می­کردند. اما منظم نمی­آمدند. امام چون مقید به نظم بودند، روزی که آقای رفیعی دیر کردند،برخاستند و به آنها که در نماز جماعت شرکت می­کردند، گفتند: «بیایید با هم به آقا بگوییم که مرتب تشریف بیاورند.» بعد آقا تشریف آوردند و نماز را شروع کردند. نماز که خوانده شد، یک نفر به آقا گفت: «سیّد جوانی به مردم می­گفت که به آقا بگوییم مرتب بیایند. تقریباً نسبت به نامرتب آمدن شما اعتراض داشت.» آقای رفیعی فرمودند:«آن سیّد که بود؟» در آن حال،امام طرف دیگری نماز می­خواندند. آن شخص، امام را نشان داد. تا ایشان چشمشان به امام افتاد،فرمودند: «ایشان حاج آقا روح الله هستند. مردی بسیار فاضل و وارسته و بسیار با تقوا و منظم و مهذّبند. اگر یک وقت من دیر آمدم،ایشان را جلو بیندازید که جای من نماز بخواند. حق با ایشان است.» فاضل لنکرانی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 10