آسمانیها او نماز نمیخواند
عقیل بن ابیطالب میگوید:
در سفری با حضرت رسول اکرم علیه السلام بودم. ناگاه شتری دیدم که دوان دوان نزد حضرت آمد و به زانودر آمد و گفت:«الامان یا رسول الله!» پشت سر شتر یک عربی با شمشیر کشیده رسید، حضرت رسول فرمود:«ای مرد عرب از این شتر بیچاره چه میخواهی؟» عرض کرد:«یا رسول الله! این شتر را خریدهام تا برای من کار کند و از او نفعی برگیرم، اکنون به فرمان من نیست، با خد قرار گذاشتهام او را بکشم و از گوشت او نفع ببرم.»
حضرت رسول علیه السّلام به شتر فرمود:«چرا عاصی و نافرمان شدهای؟»
شتر گفت:«شیندهام شما فرمودهاید هر که نماز نخواند عذاب حق تعالی به او میرسد و این عرف با قبیله خود نماز نمیخوانند، من از او میگریزم که میترسم به خاطر نافرمانی او به من عذاب برسد.»
حضرت فرمود:«ای اعرابی چنین است؟»
عرض کرد:«آری ولیکن عهد کردهام که دیگر در نماز تعلّل نکنم.» پس شتر گفت:«یا رسول الله من نیز عهد میکنم که تا او به عهد خود وفا کند من نیز به عهد خود وفا کنم و در فرمان او باشم.
آیههای عاشقانه!
برای داشتن عشق او هیچ بهایی نپرداختیم!
نخواستم خودم را عوض کنم...
نخواستم منحصر به فرد باشم...
نخواستم التماس کنم...
نخواستم ترفند بزنم...
حتی نخواستم خوب باشم و با آنکه میدانستم فوقالعاده نازنین است خیلی اوقات یادم رفت دوستش داشته باشم!
اما او بیآنکه نیازی به من داشته باشد هرگز تنهایم نگذاشت، هرگز ذرّهای از آنچه که بیچشم داشت نصیبم کرده بود باز پس نگرفت.
هرگز اذیّتم نکرد و باز به شیوه خودش برایم پیغام فرستاد: «به سمت من بیا!» بیا تا بفهمی که چقدر دوستت دارم. بیا و از این خالصانهترین و بینظیرترین عشق کاینات لذت ببر!...
مریم شکرانی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 34