مجله نوجوان 59 صفحه 34

آسمانی­ها او نماز نمی­خواند عقیل بن ابی­طالب می­گوید: در سفری با حضرت رسول اکرم علیه السلام بودم. ناگاه شتری دیدم که دوان دوان نزد حضرت آمد و به زانودر آمد و گفت:«الامان یا رسول الله!» پشت سر شتر یک عربی با شمشیر کشیده رسید، حضرت رسول فرمود:«ای مرد عرب از این شتر بیچاره چه می­خواهی؟» عرض کرد:«یا رسول الله! این شتر را خریده­ام تا برای من کار کند و از او نفعی برگیرم، اکنون به فرمان من نیست، با خد قرار گذاشته­ام او را بکشم و از گوشت او نفع ببرم.» حضرت رسول علیه السّلام به شتر فرمود:«چرا عاصی و نافرمان شده­ای؟» شتر گفت:«شینده­ام شما فرموده­اید هر که نماز نخواند عذاب حق تعالی به او می­رسد و این عرف با قبیله خود نماز نمی­خوانند، من از او می­گریزم که می­ترسم به خاطر نافرمانی او به من عذاب برسد.» حضرت فرمود:«ای اعرابی چنین است؟» عرض کرد:«آری ولیکن عهد کرده­ام که دیگر در نماز تعلّل نکنم.» پس شتر گفت:«یا رسول الله من نیز عهد می­کنم که تا او به عهد خود وفا کند من نیز به عهد خود وفا کنم و در فرمان او باشم. آیه­های عاشقانه! برای داشتن عشق او هیچ بهایی نپرداختیم! نخواستم خودم را عوض کنم... نخواستم منحصر به فرد باشم... نخواستم التماس کنم... نخواستم ترفند بزنم... حتی نخواستم خوب باشم و با آنکه می­دانستم فوق­العاده نازنین است خیلی اوقات یادم رفت دوستش داشته باشم! اما او بی­آنکه نیازی به من داشته باشد هرگز تنهایم نگذاشت، هرگز ذرّه­ای از آنچه که بی­چشم داشت نصیبم کرده بود باز پس نگرفت. هرگز اذیّتم نکرد و باز به شیوه خودش برایم پیغام فرستاد: «به سمت من بیا!» بیا تا بفهمی که چقدر دوستت دارم. بیا و از این خالصانه­ترین و بی­نظیرترین عشق کاینات لذت ببر!... مریم شکرانی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 59صفحه 34