مجله نوجوان 105 صفحه 30

متفاوت باشید مریم شکرانی یکی از چیزهایی که امروزه شدیدا مد شده است عجیب و غریب بازی در آوردن است . پدیده عجیب و غریب بازی به قدری شیوع پید کرده است که اولش مصرف علامت تعجب ما به شدّت بالا رفته و کم کم نگرانمان کرده بود و برای همین ابتدا پیش چندین پزشک متخصص رفتیم و حسابی چک آپ کردیم بعد که کلی گواهی سلامت گرفتیم و خیالمان راحت شد تازه فهمیدیم که ما در قبال نسل آینده بشریت مسئولیت داریم برای همین می بایست عجیب و غریب باشیم تا مثل دانشمندان قدیمی برای مردمان زمانه خودمان قابل درک نباشیم و در عوض نسل ایند ما را درک کنند . حتی اگر خودمان هم خودمان را درک نکردیم اشکال ندارد مگر شهر هرت است که به عنوان مثال ما این همه به مغزمان فشار بیاریم و فکر کنیم که فلان شاعر سده منفی صد از گفتن شلوار صورتی چه منظوری داشته است امّا بچه نسل آینده آماده خور تربیت بشود و از کشفیات ما استفاده کند و اصلا هم به مغزش فشار نیاورد . بالاخره ما هم می بایست دست به کار شویم و کلی چیز های عجیب و غریب از خودمان در بیاوریم که محقان نسل آینده بیکار نباشند و بدین ترتیب کارآفرینی هم بکنیم . باز به عنوان مثال بنده شعری از خودم در آورده ام که ماههاست با آن در گیرم و هر چه فسفر مغز پیاده می کنم خودم هم معنی اش را نمی فهمم . (بنده این شعر را به عکاسی محلّه مان بردم و یک چهل پنجاه تایی کپی از رویش گرفتم تا اگر باستان شناسان آینده حفاری کردند و شعر بنده را کشف نمودند به اندازه کافی سند تاریخی داشته باشند . هر چی نباشد ممکن است خدای ناکرده هزار و یک بلا سر نسخه اصلی بیاید) بعله می گفتم که بنده خودم هم به هیچ وجه الوجوه معنی شعرم را نمی فهمم اما انسان نباید هیچ گاه ناامید بشود و زندگی را به خودش سخت بگیرد حالا چه کاری است که آدم حتما معنی شعرها و حرفها وحرکات خودش را بفهمد؟ مگر انسان مغزش را از سرراه پیدا کرده است که این همه به آن فشار بیاورد؟ همه ما به خوبی مستحضریم که وزارت آموزش و پرورش به اندازه کافی به این مغز زبان بسته فشار می آورد بنابراین دیگر لازم نیست شما کاسه داغ تر از آتش بشوید و برای هر تقی که به توقی می خورد به مغزتان فشار بیاورید . اصلا کی گفته که همه چیز باید معنی داشته داشته باشد شما به راحتی می توانید عجیب و غریب باشید و هر کاری که دوست دارید انجام بدهید معنی اش هم خودبه خود پیدا می شود . اصلا نگران نباشید دیگر گذشت آن دوره ای که مردم غش غش می خندیدند و به آدم های عجیب و غریب واژه اند بی تربیتی دیوانه را ضمیمه می کردند جدیدا آدم هر چه عجیب و غریب تر باشد با کلاس تر و روشنفکر تر به نظر می رسد . بنابراین تا می توانید عجیب و غریب باشید و حرفهای خیلی پرت و پلا هم بزنید طوری که اصلا خودتان هم متوجه نشوید به چه زبانی صحبت می کردید . فوقش چه اتفاقی می افتد؟ هیچی تنها مردم به این نتیجه می رسند که شما برای زمانه خودتان قابل درک نیستید بقیه آدم های یک ذره سالمتر هم تصور می کنند هیچی حالیشان نیست و خیلی کلیشه ای فکر و زندگی می کنند و سریع جلوی شما اعتماد به نفسشان را می بازند . باورتان نمی شود؟ به جان آقای مدیرمان ما یک همسایه داشتیم که همیشه از طرف کلی انسان روشنفکر و عجیب و غریب دعوت به سخنرانی و نشست و از اینجور چیزها می شد . ایشان به قدری روشنفکر و با کلاس بود که آدم اصلا رویش نمی شد نشسته برایش کف بزند و باید حتما ایستاده برایش کف می زد . خلاصه این آقای همسایه ما به قدری در روشنفکری و با کلاسی زبانزدخاص و عام شده بودند که یکبار والدین ما به دلیل اینکه برادر کوچکترمان شبانگاه جای خوابشان را خیس کرده بودند خودشان را لایق همسایگی ایشان ندیدند و فردا صبح علی الطلوع به یک آژانس مسکن مراجعه کردند و خانه مان را برای فروش سپردند اما قبل از اینکه خانه ما به فروش برسد یک روز یک آمبولانس از طرف مرکز مراقبت از بیماران مزمن روانی به در منزل همسایه مذکور مراجعه کردند و ایشان را با خودشان بردند . بعدها مشخص شد که ایشان در تمام مدت شمع محفل بودنشان تنها یک متوای از این مراکز مصوص به حساب می آمدند و به عبارتی فقط

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 105صفحه 30