
مترجم: محسن رخش خورشید
زوجهای استثنایی 2
در جنگلهای آفریقا، نوعی حشره زندگی میکند به اسم «تیک» که
مثل پشۀ خون آشام است و از طریق نیش زدن حیوانات دیگر و
مکیدن خون آنها، تغذیه میکند. خوب، بهنظر میرسد این حشره هر
چقدر از آدم دورتر باشد بهتر است اما جالب است بدانید که بسیاری
از حیوانات جنگلی، از این حشره استقبال میکنند و اگر پرندهای بخواهد
آن را شکار کند، با او مبارزه میکنند! !
بله، تعجب آور است اما اگر بدانید چه معاملۀ ساده و جالبی بین
حیوان میزبان و این حشره برقرار میشود، بیشتر تعجب میکنید.
تیکها فقط خون آلوده را میمکند و در واقع با مکیدن خون حیوانات
دیگر، خون آنها را تصفیه میکنند. حیواناتی هم که دچار بیماری شده
باشند از این طریق بهبود مییابند! به این دلیل است که حیوانات با آغوش
باز از این حشره استقبال میکنند و اجازه میدهند که هر چقدر دلش
میخواهد، آنها را نیش بزند.
داستان پلیسی شاگرد شیطان
چشمهای مت گرد شد. آدم کشی، هرگز! او در تمام
مدت خلافکاریهایش دست به چنین عملی نزده بود.
ولی این بار مجبور بود راهی را انتخاب کند. ناگهان
فکری از ذهنش گذشت بنابراین با یک جهش خود
را به سمت هلن که پشتش به او بود، انداخت. هلن
به شدت با صورت به زمین خورد و اسلحه از دستش
افتاد. مت در حالی که گردن هلن را گرفته بود شروع
به فشردن گردنش کرد و سرانجام خصوصیات دیگرش
که تنفر از زنها بود بروز کرد. او همیشه از آنها نفرت
داشت چون معتقد بود آنها جلوی آزاد زندگی کردن
مردها را میگیرند. تحت تأثیر همین احساس آنقدر
گردن هلن را فشرد تا او بیحرکت روی زمین افتاد.
مت در حالی که از خشم و وحشت میلرزید نفسزنان
از جا برخاست. با خود فکر کرد که کار دیگر تمام است
و کندی از او تشکر و آزادش میکند تا از آنجا برود
ولی ظاهراً کارها آن طور که او تصور میکرد پیش
نمیرفت.
کندی گفت:
- آقای مت! از این که هلن را با این وضعیت این جا
میبینم بسیار ناراحتم. چون میخواستم هلن را با اسناد
تحت فشار قرار دهم تا به پیشنهاد ازدواج با من جواب
مثبت بدهد. او از نقشهای که کشیده بود خیلی راضی
به نظر میرسید. ولی نمیدانم چرا در آخرین لحظه شما
او را انتخاب کردید. منظرۀ وحشتناکی بود. خیلی طول
کشید تا این که او به کلی از پا در آمد.
اسلحۀ هلن، در دست کندی بود. مت همۀ ماجرا را
برای او تعریف کرد. سرانجام کندی گفت: «بله، همۀ
شواهد علیه شماست. شما هیچ شانسی ندارید.»
چشمان مت گشاد شد و گفت: من... منظورتان را
نمیفهمم.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 116صفحه 10