خشنودی عیال و فرزندانش یک ماشین قسطی بخرد و در طول مسیر منزل تا اداره، چند مسافر سوار کند که هم آن در راه ماندگان را به
مقصد برساند و هم بتواند قسط ماشین و کرایة منزلش را به همراه شهریة دانشگاه آزاد پسر بزرگش و هزینة ارتودنسی دختر متوسّطش و
پول شیر خشک و پوشک پسر کوچولویش را تأمین کند.
این خودرو تا همین چند هفته پیش آنقدر به مرد آبی خدمت میکرد که هیچکس در طول زندگی آقای آبی به او و خانواده اش خدمت
نکرده بود.
آن خودرو که از روحیاتش معلوم است یک خودرو آبی است هرروز هفته را به کسب درآمد میپرداخت و روز تعطیل آخر هفته را هم
صرف بردن خانواده به گردش و تفریح میکرد.
ولی از همین چند هفتة پیش مرد آبی از آن 5 دقیقه خواب میگذرد تا زودتر به اتوبوسهای بخش خصوصی یا عمومی برسد و ازآنجا
بتواند خودرا به مترو برساند وبعد درکنار سایر در را ه ماندگان منتظر یک تاکسی دوگانه سوز شود و درنهایت با 15 دقیقه تأخیرکه در ماه
معادل 390 دقیقه تأخیر یعنی برابر با شش ساعت و نیم تأخیرمیشود به اداره برسد و همین مدّت زمان سبب میشود که به عنوان
یک کارمند بی انظباط شناخته شود و اضافه کاریهایش هم ملغی اعلام میشود
ماشین آبی هم که هر لحظه خطر فروش را درچند قدمیاش احساس میکند جلوی خانه، غمگین و افسرده نشسته است وتنها
گنجشکان و کلاغان و سایر پرندگان که ازآن بالا رد میشوند از اوبا تحفه ای که رویش میاندازند یاد میکنند.
ماشین آبی آقای آبی خیلی دلش میخواست که واقعاً آبی بود یعنی با آب کار میکرد تا بتواند چرخ زندگی آقای آبی را مجدّداً
به گردش در بیاورد و خنده را برلبان خانوادة آقای آبی بنشاند.
ماشین آبی آقای آبی حتی راضی شد که قسمت زیادی از صنوق عقبش را در اختیار آقای آبی قرار دهد تا او را گاز سوز کنند تا
آقای آبی باز هم شرمندة خانواده اش نباشد ولی آبی با یک حساب سرانگشتی فهمید که گاز سوز شدن خودروی آبی اش احتمالاً
برای عروسی پسرکوچکش که درحال حاضر از پوشک و شیر خشک استفاده میکند مهیّا خواهد شد.
آدم آبی درحالیکه به هوای خیلی خیلی تمیز چند هفتة اخیر و خیابان خالی از ماشین نگاه میکند و چشمش به دنبال تاکسیهای
خالیای میدود که راننده های محترمشان به دنبال مسافر دربستی هستند و به ریش آدمهای یک لنگه پای کنار خیابان میخندند،
به این مسئله فکر میکند که واقعاً باید به چه چیزی فکر کند تا گرة
زندگیاش باز شود!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 129صفحه 21