مریم شکرانی
ما حال می کنیم که
مخاطب ضعیفیم!
باز این آقای مدیر ما را جو فرا گرفت و سر سیاه اول سال تحصیلی ما را برداشت و به سینمای معناگرا
کشاند. هرچی خودمان را به درو دیوار کوباندیم و التماسها نمودیم که آقا ما از این فیلمهایی می خواهیم
که جواد رضویان تویش دامن گُل گُلی می پوشد، زیر بار نرفتند! بنده هرچی فکر میکنم که چرا توی
این دنیای به این بزرگی این آقا باید مدیر ما بشوند، به نتیجه نمیرسم. خدا مرگ بدهد دشمنان بنده
را آخر خولسه هم شد اسم فیلم؟!
یک آقایی جلوی آیینه میرود روی آینه چنگول میکشد. تلفن زنگ میزند یک کفشدوزک توی
بشقاب ماکارونی شیرجه میرود! ای خدا، کفشدوزک منقرض شده توی بشقاب ماکارونی از کجا پیدا
شد؟! یهو یک جادّه توی فیلم میآید، یک جنایتکار وحشتناک روی کاپوت ماشین نشسته و الکی به
زمین و زمان شلیک میکند. بعد یک زن توی خانهاش یک گل خشک را بو میکند و هایهای
گریه مینماید. یک نی نی هم از توی کوچه جیغ میزند و گریه میکند. بعد همان خانمه میخندد
و گل راپرت میکند. ناگهان میایستد و یک دایره و مثلت توی هوا میکشد! یک کانگورو هم
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 138صفحه 16