مجله نوجوان 138 صفحه 16

مریم شکرانی ما حال می کنیم که مخاطب ضعیفیم! باز این آقای مدیر ما را جو فرا گرفت و سر سیاه اول سال تحصیلی ما را برداشت و به سینمای معناگرا کشاند. هرچی خودمان را به درو دیوار کوباندیم و التماسها نمودیم که آقا ما از این فیلمهایی می خواهیم که جواد رضویان تویش دامن گُل گُلی می پوشد، زیر بار نرفتند! بنده هرچی فکر می­کنم که چرا توی این دنیای به این بزرگی این آقا باید مدیر ما بشوند، به نتیجه نمی­رسم. خدا مرگ بدهد دشمنان بنده را آخر خولسه هم شد اسم فیلم؟! یک آقایی جلوی آیینه می­رود روی آینه چنگول می­کشد. تلفن زنگ می­زند یک کفشدوزک توی بشقاب ماکارونی شیرجه می­رود! ای خدا، کفشدوزک منقرض شده توی بشقاب ماکارونی از کجا پیدا شد؟! یهو یک جادّه توی فیلم می­آید، یک جنایتکار وحشتناک روی کاپوت ماشین نشسته و الکی به زمین و زمان شلیک می­کند. بعد یک زن توی خانه­اش یک گل خشک را بو می­کند و هایهای گریه می­نماید. یک نی نی هم از توی کوچه جیغ می­زند و گریه می­کند. بعد همان خانمه می­خندد و گل راپرت می­کند. ناگهان می­ایستد و یک دایره و مثلت توی هوا می­کشد! یک کانگورو هم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 138صفحه 16