مجله نوجوان 139 صفحه 18

لا فتی الا علی... شمشیر می­جنگد ولی شمشیر من شکسته شده است.» پیامبر شمشیر خود را که ذوالفقار نام داشت به علی داد. امام علی پیاپی و بدون وقفه، با آن شمشیر از حملات دشمن جلوگیری می­کرد، سراسر بدنش مجروح شده بود، به طوری که شناخته نمی­شد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: یا محمد ان هذه لهی المواساة «ای محمد! برادری و فداکاری یعنی این» پیامبر فرمود: انه منی و انا منه «علی از من است و من از او هستم» جبرئیل گفت: و انا منکما «و من از شما هستم» و حاضران زمزمه­ای از طرف آسمان شنیدند که می گفت: لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار «جوانمردی مانند علی وجود ندارد شمشیری جز ذوالفقار نیست» آری فداکاری امام علی آن چنان شکوهمند بود که پیامبر افتخار می­کرد که علی علیه السلام از او است. و جبرئیل بزرگترین فرشتۀ مقرب درگاه خدا آرزو می­کرد که از پیامبر و از علی باشد یعنی دارای چنان فضائلی باشد که پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم و علی علیه السلام دارای آن بودند. جنگ احد فرا رسید. جنگ بسیار سختی بود. کار به جایی رسید که در قسمت آخر جنگ، سپاه دشمن پیروز شد و همۀ مسلمانان فرار کردند. تنها امام علی همراه پیامبر و یکی از اصحاب به نام «ابو دجانه انصاری» در صحنه ماندند در برابر سپاه پنج هزار نفری دشمن که جمعی از آنها کشته شده بودند و ابوسفیان، مکرر سپاه خود را برای کشتن پیامبر تحریک می­کرد. در این بحران عجیب علی علیه السلام پروانه­وار دور پیامبر می­گشت و از حملههای دسته جمعی دشمن جلوگیری می­کرد. هر وقت گروهی به سوی پیامبر حمله می­کردند، در برابر آنها می­ایستاد و آنها را پراکنده می­کرد. بسیاری از افراد دشمن را کشت و در این میان شمشیرش شکسته شد. نزد پیامبر آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا ! مرد با

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 139صفحه 18