مجله نوجوان 14 صفحه 29

حقیقت داشته باشد، هیچ ارزشی از مقام عطار کم نمیکند و اگر حقیقت نداشته باشد، امتیازی برای او محسوب نخواهد شد. آنچه مسلم است این است که عطار به گفته خودش از کودکی تمایل فراوانی به شعر داشته است و همین اشـیاق ناپخته در ادامه راه، او را به بزرگمردی تبدیل میکند که یکی از مفاخر شعر و ادب و عرفان کشورمان است. عطار هم شاعر بود و هم حکیم؛ میدانیم که در گذشته به کسانی که با گیاهان طبی آشنایی داشتند و رمز استفاده از آنها را میدانستند. «حکیم» میگفتند و حکمت نیز در همه اجزاءآفرینش جریان دارد، چه در شعر و چه در گیاهان طبی و شفابخش. اگرچه هیچ کس نمیتواند در مورد اتفاقاتی که میگویند قرنها پیشرخ داده است، قاطعانه نظری ابراز کند، اما به نظر میرسد که افسانه خواندن و باطل شمردن وقایعی که ریشه در حقیقی ماورای عقل دارند، بیشتر از خود این حکایات قابل تردید است زیرا کرامات عارفان همیشه بوده و شاید به همین جهت است که سالکانی چون سنایی و عطار و شمس و مولانا به افسانهها پیوستهاند و جز شبحی نیمهروشن، چیزی از آنها در ذهن مغشوش روزگار نمانده است. عطار در همان دورانی که در دکانی پر از گیاه و ریشههای دارویی مینشست و پیش از مواجهه با درویشی که سرنوشت او را به امر حضرت حق تغییر داد، بیشک به راز آفرینش و مرگ میاندیشید و بر وجود فراسوی وهم و خیال و گمان، ایمان داشت. مهمتر از همه این است که عطار پیش از آنکه عارف باشد، شاعر بود و شاعران، شاگردان حضرت حق هستند. منظور از این جملات این است که ورای تمام این بحثها که آیا فلان داستان یا اتفاق حقیقت دارد یا نه، این مسأله مهم است که عطار (و امثال او) آماده تغییر بودند و یک جرقه، (مرگ ارادی درویش) در شاعری که از پیشف خود را آماده تحول کرده بود، آتش افروخت و راز زندگی و مرگ را در شعر و کلمه و بهطور کل در عمل به او آموخت. حدثه، عطار را متحول کرد اما چیزی که از آن حادثه مهمتر است، آمادگی قبلی دل و جان او بوده است. آتش تر میدمد از طبع چون آب ترم در معنی میچکد، از لفظ معنی پرورم گرچه در باب سخن همتا ندارم در جهان زین جهان سیرم که در بند جهانی دیگرم عطار در دوران زندگی پربار خود، کتابهای فراوانی نوشت، از جمله: «دیوان قصاید و غزلیات، منطقالطیر، الةینامه، اسرار نامه، مصیبتنامه، مختارنامه، خسرونامه، تذکرهالاولیاء و دو کتاب گمشده که منسوب به اوست به نامهای جواهرنامه و شرح القلب. در مورد تاریخ مرگ عطار، روایات مختلفی وجود داردو برخی تارخی مرگ وی را 607 هـ. ق و بعضی 618 هجری قمری ذکر کردهاند، اما آنچه مسلم به نظر میرسد این است که او در منطقه «شادیاخ» نیشابور به دست یک مغول کشته شد. گر مرد رهی میان خون باید رفت وز پای فتاده سرنگون باید رفت تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود، راه بگویدت که چون باید رفت

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 14صفحه 29