کاغذ نمکی
وقت اخراج
مدیر مدرسه: ببینم آقا پسر!.. مدرسه قبلی ای که بودی،
ازت راضی بودند؟
دانش آموز: بله آقا! ! چه جور هم، وقت اخراجم، بین
معلّمها و بچّهها شیرینی پخش کردند!
غیر قابل باور
معلّم داشت تکالیف شب شاگردانش را میدید.
نوبت به سعید رسید. خوب که به حل مسأله سعید
نگاه کرد، گفت: این باور کردنی نیست که یک نفر
بتواند این همه غلط در حل مسأله داشته باشد!
سعید با خوشحالی و غرور گفت: ولی خانم معلّم،
کار یک نفر نبود، مادر و پدرم کمکم کردند!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 141صفحه 15