مجله نوجوان 144 صفحه 10

میزگرد فاطمه صحافزاده تهمینه دادور ملیحه دادور کاری در آدمهای بزرگ اشتباهات بزرگ! دوست: ملیحه خانوم داشتن یه چیزی می­گفتن که وقت تموم شد. ملیحه: چی می­گفتم؟! فاطمه: تا جایی که من یاداشت کردم گفتی: «آخه...» و حرفت قطع شد. ملیحه: تو اینجا هم جزوه می­نویسی ؟! حالا بحث راجع به چی بود؟ فاطمه: اگه می­خوای از روی جزوه­ها بهت بگم! داشتیم راجع به آوردن افراد به حریم خصوصی و خانوادگیمون حرف می­زدیم. ملیحه:آهان! یادم اومد! چند سال پیش که خواهر من توی شهرستان دانشجو بود، بابام اینا براش یه خونه گرفتن واسۀ اینکه تنها نباشه. خونه­رو با یکی از دوستاش، شریکی گرفت. دختره مال یه شهر دیگه بود ولی هر وقت خواهرم میومد اینجا، اون رو هم با خودش می آورد. دختر اونقدر با ما دخترخاله شده بود که وقتی اینجا می­خواست مهمونی بره از لباسهای ما هم استفاده می­کرد. مامان بابای من هم واسه اینکه اونجا به خواهرم برسه، هِی تحویلش می­گرفتن.ی ه طوری شده بود که یه وقتایی تنهایی می­اومد خونۀ ما و چند روز می­موند. ماها هم اصلاً نمی­دونستیم پدرش کیه، مادرش کیه، کجا زندگی می­کنه. تا اینکه یه روز یه آقای عصبانی با یه خانوم عصبانی­تر اومدن در خونۀ ما. آقاهه اونقدر هوار زد که همسایه­ها پلیس خبر کردن. اومده بودن خونۀ ما دنبال دخترشون. بعداً فهمیدیم اینا پدر و مادر همون دختره هستن اسمش رو

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 144صفحه 10