مجله نوجوان 15 صفحه 4

داستان اُ. هنری مترجم: دلارام کارخیران هدیه سال نو دلا گریه میکرد و در حین گریه کردن پول هایش را می شمارد یک دلار و هشتاد و هفت سنت. همین! این پول، پول هایی بود که دلا در طول یک سال آرام آرام پس انداز کرده بود. دلا سه بار پول ها را شمرد. یک دلار و هشتاد و هفت سنت و فردا شب، شب سال نو بود. دلا گریه اش را فرو خورد. گربه خاکستری که روی پرچین خاکستری جلوی دیوار خاکستری راه می رفت، توجهش را به خود جلب کرده بود فردا شب سال نو بود و دلا یک دلار و هشتاد و هفت سنت داشت تا برای شوهرش، جیم هدیه ای بخرد. نتیجه یک سال پس انداز کردن او قابل توجه نبود و این در حالی بود که دلا ساعت ها برای خرید هدیه جیم نقشه کشیده بود. او به هدایای با ارزش و کمیاب فکر می کرد. هدایایی که قیمت آنها با پول دلا فاصله زیادی داشتند. بین پنجره های خانه و اتاق ها آینه باریکی نصب شده بود. دلا به طرف آینه برگشت و ناگهان برق شادی در چشم هایش ظاهر سد. او موهایش را باز کرد و اجازه داد دور سرش بریزند. در زندگی دلا و جیم، موهای دلا و ساعت طلای جیم بی نظیر بودند. موهای دلا تا روی زانوهایش بود و او برای بلند نگه داشتن آن سال های طولانی از آنها مراقبت کرده بود. دلا کت قهوه ای رنگش را پوشیده و کلاه کهنه قهو ه ای اش را روی سرش کشید و از پله های پیچ در پیچ و باریک خانه قدیمی شان سرازی شد. او مغازه خانم سوفرینو را به خوبی می شناخت. زنی که سازنده بهترین کلاه گیس های شهر بود و دلا و جیم بارها مشتری های پولدار او را با کلاه گیس های رنگ به رنگ دیده بودند. دلا مستقیم سراغ صاحب مغازه رفت و در حالی که نفس نفس می زد، بدون هیچ حاشیه روی از او پرسید: شما حاضرید موهای من را بخرید؟ زن صاحب مغازه منتظر شد تا دلا کلاهش را بردارد و موهایش را باز کند و پس از لحظه ای در حالی که سعی می کرد هیجانش را مخفی کند، گفت: بیست دلار، دلا فوراً پذیرفت. هنوز یک ساعت نگذشته به که دلا سرگرم جستجو در فروشگاه های رنگارنگ از پله ها بالا و پایین می رفت. او بالاخره هدیه دلخواهش را پیدا کرد. یک زنجیر پلاتین ساعت که به خوبی با ساعت باارزش جیم هماهنگ بود. قیمت آن بیست و یک دلار بودبنابراین دلا به سرعت به خانه برگشت تا یک دلار

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 15صفحه 4