مجله نوجوان 15 صفحه 10

یاد دوست این اسلامی که دولت های دست نشانده از آن دم می زنند و کنفرانس به اصطلاح وحدت اسلامی تشکیل می دهند، اسلام ساخته و پرداخته سلاطین اموی و عباسی می باشد که در برابر قرآن و آیین مقدس پیامبر بزرگ اسلام درست شده است و لذا می بینیم که استعمارگران و همان ها که قرآن را بالای دست بلند می کردند و اظهار می داشتند که تا این قرآن در میان مسلمین حکفرماست ما نمی توانیم بر آنان دست یابیم. اکنون از چنین اسلام و اتحاد اسلامی پشتیبانی می کنند تا ملت اسلام را منحرف سازند تا قرآن کریم را مهجور نمایند، تا دین خدا را از بین ببرند تا راه را برای پیشبرد اغراق شوم و مقاصد استعماری خود هموار سازند. چنانکه کراراً اعلام خطر کرده ام اگر ملت اسلام بیدار نشوند و به وظایف خود آگاه نگردند. اگر علمای اسلام احساس مسئولیت نکنند و بپا نخیزند. اگر اسلام واقعی که عامل وحدت و تحرک کلیه فرق مسلمین در مقابل بیگانگان است و ضامن سیادت و استقلال ملل مسلمان و کشورهای اسلامی می باشد.به دست عوامل و ایادی اجانب همین طور در زیر پرده سیاه استعماری پوشیده بماند و آتش اختلاف و تشتت در میان مسلمانان افروخته گردد روزهای سیاه تر و نکبت بار تری برای جامعه اسلامی در پیش است و خطر ویران کننده ای متوجه اساس اسلام و احکام قرآن می باشد. حملات علنی و مخفیانه دشمنان اسلام و تجاوزکاران بین المللی علیه قرآن مجید و احکام رهایی بخش اسلام از هر سو به شدت ادامه دارد صحیفه امام، ج 2، ص 487 و ص 488 کوچه های گل آلود وقتی درشکه سر کوچه رسید، امام همراه دو نفر از شاگردانش به آرامی از آن پایین آمد بعد، درشکه در حالی که توده ای از گل و لای را با چرخ هایش از زمین می کند به کندی و با زحمت به حرکت در آمد و کم کم در انتهای خیابان ناپدید شد. باد سری می ورزید و هوا ابری بود. کوچه ها از باران چند ساعت پیش، خیس و گل آلود شده بود. شاگردان با احترام در کنار امام قدم بر می داشتند یکی از آنها فرزند کسی بود که امام به دیدنش می رفت. کوچه ها لیز بود و راه رفتن در آنها آسان نبود. در میان راه، یکی از همراهان به در باز مسجد اشاره کرد. آنها وارد حیاط مسجد شدند و از در کوچکی که در گوشه ای دیگر بیرون رفتند و از کوچه ای دیگر سر در آوردند بعد از پیچ و خم کوتاهی به منزل دوست امام رسیدند و با خوشحالی وارد خانه شدند. ساعتی بعد، امام از دوست قدیمی خود که به تازگی از کربلا آمده بود، خداحافظی کرد و به طرف خانه خود به راه افتاد. در راه بازگشت، وقتی همراهان امام خواستند دوباره وارد حیاط مسجد شوند و راهشان را کوتاه کنند؛ امام ایستاد، صورتش را چرخاند و با ملایمت به همراهانش گفت: «مسجد را نباید طریق قرار داد این کار مکروه است بیایید از کوچه برویم» یکی از آنها به کوچه اشاره کرد و گفت:«آقا! کوچه گل آلود است، اذیت می شوید.» و بعد از کنار دیوار به آرامی پیش رفت. باد، شاخه های خشک شده درختان را می لرزاند و صدای خش خش آن، سکوت کوچه را می شکست.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 15صفحه 10