مجله نوجوان 15 صفحه 21

خالی بندی قدیمی و خالی بندی جدید کلیات دیوان شمس تبریزی اصطلاح«خالی بندی» را حتما شنیده اید. در قدیم این نوع دروغ گفتن را لاف و گزاف می نامیدند و به خالی بندها می گفتند«لافی» یا «لاف زن. در مثنوی حکایت مردی آمده است که لاف زن است؛ یعنی همان خالی بند امروزی. او با آن که فقیر و گرسنه است با یک تکه دنبه گوسفند سبیل و لب هایش را چرب می کند تا دیگران خیال کنند که او غذاهای چرب و چیلی و مفصل می خورد. دوستانش به او می گویند که خوش به حالت که وضعت خوب است و به شکمت بد نمی گذرد. اما شکم خالی آن مرد لاف زن از گرسنگی به صدا در آمده و می گوید که دروغ های او را باور نکیند. یک روز که آن مرد مشغول خالی بندی است فرزندش دوان دوان سر می رسد و میگوید که پدر جان! چه نشسته ای که گربه دنبه سبیل تو را برد!! به این ترتیب دروغ های او لو می رود و دوستانش متوجه گرسنگی او می شوند و برای سیر کردنش چاره جویی می کنند. این قصه از خالی بندی های قدیم بود. این هم قصه ای از خالی بندی های جدید که خودم شاهد آن بودم. برای خرید کتاب رفته بودم که دو خانم میانسال وارد کتاب فروشی شدند و از فروشنده کتاب شعر مولانا را خواستند. یکی از آنها می گفت: من از دوره نوجوانی با شعرهای مولانا زندگی کرده ام و عاشق شعرهای مولانا هستم. لطفا چاپ جدید کتاب شعر او را برایم بیاورید کتاب فروشی دیوان کبیر شمس تبریزی را آورد. این کتاب مجموعه مولانا به غیر از مثنوی معنوی است. مولانای به خاطر علاقه اش به شمس تبریزی کتابش را و تقریباً همه غزل هایش را به نام او کرده است. آن خانم که به خیال خودش را شعرهای مولانا بزرگ شده بود وقتی دیوان شمس را دید، اخم هایش را در هم کشید که: آقا حواستان کجاست؟ من گفتم دیوان شعر مولانا را می خواهم. این که دیوان شمس تبریزی است! فروشنده توضیح داد، اما آن خانم قانع نشد. آخر او با شعرهای مولانا زندگی کرده بود و می دانست دیوان شمس، شعرهای مولانا نیست!! فروشنده گفت غیر از این کتاب فقط مثنوی معنوی هست که از مولاناست. بقیه کتاب های مولانا به نثر است. آن خانم مثنوی را که دید خوشحال شد و گفت: بله، همین را می خواستم. راستی آیا غزل ها و رباعی های زیبای مولانا هم در این کتاب هست؟! فروشنده لبخند معنی داری زد و به من نگاه کرد و چیزی نگفت. حالا آن خانم که عشق شعرهای مولانا بود کتاب مورد علاقه اش را پیدا کرده بود. فقط یک سوال دیگر داشت: ببخشید آقا! این مثنوی جلدش قرمز است. همین چاپ مثنوی را با جلد بنفش ندارید. آخر دکور اتاق من و کتابخانه ام با رنگ قرمز جور در نمی آید که!! بچه ها اگر یک گربه زرنگ و سر حال دیدید. او را بفرستید که هر چه زودتر دنبه خالی بند و لاف زنی امثال ایشان را شکار کند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 15صفحه 21