مجله نوجوان 17 صفحه 34

آسمانیها این بار لب حوض فیروزهای وقتی باانگشت روی زلال شیشهای حلقه میانداختم به یاد مطلبی افتادم. تمامش از ذهنم گذشت. اینکه مؤمن پاکیزه است وهیچ کس نمیخواهد منفور باشد و هیچ وقت آنچه را که دل و عقل رد میکنند نباید به زور به خودمان تحمیل کنیم. حالا اینها یعنی چه؟ از وقتی پا به زمین گذاشتیم شهد معطر گلها و بوی خوش طبیعت هزار نقش یادگار بهشتی بود که از آن آمدیم و امروز میدانیم که هر چه آراسته و پاکیزهتر باشیم در حلقه دوستان درخشانتریم. اما علی (ع) میفرماید چه خوب است عطر مشک، تحمل آن سبک و آسان و بوی آن خوش و عطرآگین است. راستی عطر من کجا پیدا میشود. در چین و ماچین یا جزیرهالعرب، شاید هم در همین حوالی. گاهی آنچه هست را نمیبینیم و آنچه نداریم دلخواهمان میشود. ایرانی زیانی برای هر لحظه عطری را برمیگزیدند. خواه گلاب گلهای کمیاب و یا سیب و مشک و ... ای کاش میشد از عطر بهشت یک شیشه پر میکردم تا این سالها را با آن بگذرانم. همان عطری که وقتی نام عزیزان خدا را میبریم و یا به پابوسشان میرویم در فضا پراکنده میشود؛ روحنواز و جادویی و همه کس احساسش نمیکند. این عطرها در هیچ مغازهای نیست.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 17صفحه 34